مریم ساحلی
آقای الف با همه همکارانش در بازار ماهیفروشها فرق دارد. وقتی که آنها با صدای بلند از ماهی سفید و کپور و کفال تعریف و مردم را به خرید ترغیب میکنند، آقای الف مینشیند روی چهارپایه چوبیاش در کنج دکان و چشم میدوزد به دم تکان دادن ماهیهایی که هنوز باور نکردهاند در تور صیاد افتادهاند واز دریا راهی خشکی شدهاند. آقای الف بارها سفر ماهیها را در ذهن خویش مجسم میکند و به بچههایی که شاید داشته باشند و به دلبستگیهاشان در اعماق آب میاندیشد. یک وقتهایی هم میرود سراغ کتابهایی که صفحه صفحهاش بوی ماهی گرفته است. آقای الف در جهان خودش سیر میکند، اصلا برای همین است که مشتریها کمتر میآیند سراغش. بعضی همکارانش به او توصیه میکنند، با مشتریها سلام و علیک مفصل داشته باشد، از تازگی ماهیها حرف بزند، بگوید حاضر است فلس ماهی را جدا کند و تمیز و قطعه قطعه شده تحویلشان دهد. برای گردشگران از فواید ماهیها تعریف کند و غذاهایی که میتوانند با آن طبخ کنند. آقای الف اما گوشش به این حرفها بدهکار نیست. لبخند روی لبش هست اما چشمهایش میگوید که حوصله طولانی شدن این گونه معاشرتها را ندارد. همکاران آقای الف در پایان معاشرت با او، از پدرش یاد میکنند که دوستان و البته مشتریان بسیار داشت وبه شوخطبعی معروف بود و همین ماهیفروشی که حالا به آقای الف رسیده را اداره میکرد. آنها فکر میکنند آقای الف کمرو و خجالتی است یا شاید منزوی و حتی کمی عنق، و اصلا به درد کاسبی نمیخورد. ولی با همه این احوالات، آقای الف هم مشتریهای خودش را دارد، شاید کم باشند اما همیشگی هستند. مشتریهای او به دکانش که میرسند نگاهی به دیوار میاندازند تا ببیند آقای الف چه شعری روی تخته چوبی آویخته به دیوار نوشته، یا چه کتابی میخواند. آنها میدانند آقای الف به همان قیمتی که روی تابلوی نرخهایش نوشته، ماهیهایش را میفروشد و نباید برای تخفیف گرفتن چانه بزنند . باز میدانند که آقای الف حواسش به تنگدستها هم هست. اصلا انگار تمام آن وقتهایی که او در هیاهوی بازار ماهیفروشها ساکت، کنار ماهیها ایستاده، در اعماق دریای بزرگ افکارش غوطهور است و دقیقهها، ساعتها، آدمها و ماهیها را طور دیگر میبیند.
دو شنبه 12 دی 1401
کد مطلب :
181603
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved