
خاطرات شفاهی خیابان جیحون
با پول یک جفت جوراب خانه میخریدیم

بهاره خسروی- روزنامهنگار
گذر رودخانه کن، دشتهای وسیع کشاورزی، زمینهای خاکی، باغ بوستانهای باصفا و خوش آب و رنگ نخستین تصویر از خیابان جیحون در دهه۳۰ است؛ خیابانی که اینروزها خانههای قد و نیم قد آپارتمانی و کوچه طویل و پر پیچوخم جای آنها را گرفتهاند و تداعی این تصویر برای اهالی بیشتر شبیه یک افسانه یا خاطره فراموش شدهاست. خیابان جیحون در روزگاری بهجای این همه سروصدا، ترافیک و بوق از کله سحر تا پاسی از شب، میزبان طحافها و گاریچیها و اهالی بود که همه باهم به قولی آشنا بودند و روزگاری که در حافظه شفاهی اهالی حک شده است.
خانه ٦٠٠٠ هزار تومانی
«مجتبی حقی» از اهالی قدیمی خیابان جیحون که از سال١٣٣٢ در این خیابان ساکن است با یادی از خاطرات قدیمی تعریف میکند: «قدیمها، رابطه مستأجر و صاحبخانه مثل امروز سرد و بیروح نبود. بیشتر روابط دوستانه بود حتی وقتی مستأجر جابهجا میشد، صاحبخانه از این وضعیت ناراحت میشد و بیشتر جابهجایی مستأجران برای خرید خانه یا ماموریت کاری بود. همراه خانواده در حوالی خیابان لشکر زندگی میکردیم، بعد از مدتی جابهجا و در خیابان هاشمی ساکن شدیم. اما متأسفانه سر خیابان گاوداری بود و وجود حشراتی مثل کنه ما را آزار میداد. چندبار به شهرداری وقت آن دوره اعتراض کردیم، اما راه بهجایی نداشت به همین دلیل از هاشمی به سمت بالای خیابان جیحون نقل مکان کردیم. آن موقع من با ٦٠٠٠هزار تومان خانه خریدم. در واقع با چیزی کمتر از پول یک جفت جوراب در روزگار فعلی صاحبخانه شدم.»
بازار میوه و ترهبار کارون شرکت برق بود
قدیمها مثل امروز همه اسباب و امکانات اولیه زندگی حاضر و آماده نبود اما در عوض دلخوشیهای مردم ساده اما ارزشمند بود. «علی موسوی» از دیگر اهالی خیابان جیحون از ماجرای ورود برق به خانههای اهالی تعریف میکند: «همین میدان میوه و ترهبار کارون شرکت برق فروزان و یک کارخانه خصوصی بود. هرکدام از اهالی وسع مالی خوبی داشت خانهاش را برقکشی میکرد و بقیه هم از چراغ نفتی استفاده میکردند تا اینکه برق دولتی از راه رسید و همه خانهها برقکشی شدند.» موسوی از روزهای تهیه آب مصرفی و راهی شدن اهالی تا نواب برای دسترسی به آب میگوید: «برای تامین آب مصرفی روزانه و ذخیره آن، در معماری بیشتر خانهها حوض و آب انبار طراحی میشد. البته آب این حوضها و انبارها از نهرهای کوچه وارد خانه میشد و بانی تقسیماش هم میرابها بودند که گاهی با آنها کلکل میکردیم. منبع اصلی آب خیابان جیحون هم در خیابان نواب بود که اغلب برای روانهشدن آب به این سمت راهی همین خیابان میشدیم.»
رودخانه قاطرکش خیابان جیحون
بیشتر این محدوده متعلق به امیر الملک خانی بود که صاحب بیشتر املاک و اراضی این محدوده بود. آن زمان در محدوده کن و سولقان رودی بود که در آن یک قاطر افتاد و مرد و این رود به رود قاطرکش معروف شد که انتهای آن به خیابان قصرالدشت و بوستان رضوان میرسید.
دستفروشان پرسروصدا
بهگفته قدیمیها، سرتاسر خیابان جیحون پر از گاریهایی بود که با قاطر و الاغ کشیده میشدند و برای مردم بار میوه و سبزی میآوردند. آنها در واقع مایحتاج اولیه اهالی را تهیه میکردند و پاتوق بیشتر آنها در ابتدای کوچه مقدم بود. پس از اینکه کمکم مغازهها راه افتادند، کار و بار دستفروشان از سکه افتاد. یکی از کاسبهای معروف خیابان جیحون «حاجی مصطفی» بود که نانوایی داشت و نانهای خوب و باکیفیتی دست مشتری میداد. اما متأسفانه بر اثر اختلافی که با یکی از کارگرهایش داشت کشته شد. بقالی یا خواربارفروشیهای محل را هم آذربایجانیها راهاندازی کردند و سر هر چهارراهی از خیابان آذربایجان تا جیحون یک دکان خواربارفروشی باز کردند.