تا پیش از برگزاری نخستین کنکور سراسری در ایران، هر دانشگاهی مانند دانشگاههای تهران، امیرکبیر، بهشتی یا غیره، بهصورت جداگانه و با توجه به قوانین خاص خود، اقدام به برگزاری آزمون میکردند. اواسط دهه40 بود که تعداد داوطلبان رشتههای پزشکی دانشکده پزشکی تهران چنان افزایش پیدا کرد که این دانشگاه تصمیم به برگزاری آزمونی هماهنگ گرفت. بعد از این دانشکده، سایر دانشکدهها مانند فنی و حقوق نیز همین سازوکار را در پیش گرفتند. از سویی دردسرها و دشواریهای شرکت در آزمونهای اختصاصی دانشگاهها و دانشکدهها برای داوطلبان هر شهر و روستا که باید خود را به تهران میرساندند نیز مزید بر علت شد تا بهتدریج زمزمههای برگزاری آزمونی سراسری شنیده شود؛ آزمونی ویژه همه داوطلبان در هر رشته. این اتفاق سال1348 با حدود 47هزار و 700داوطلب و همچنین زیرنظر هیأت مسابقات ورودی دانشگاهها به وقوع پیوست و نخستین کنکور در ایران برگزار شد؛ کنکوری که هر سال، ابعادی تازه بهخود مییافت و هر روز نیز به آن غول بیشاخ و دُم شبیهتر میشد. داوطلبان در کنکور آن سال میتوانستند با توجه به نمرات دریافتی در 30رشته 12دانشگاه به تحصیل بپردازند و آینده خود را تضمین کنند. در سالهای نخست برگزاری کنکور، سؤالات، منابع مشخصی نداشتند و از اینرو داوطلبان با مشکلات افزونتری نسبت به امروز مواجه بودند. تبِ ادامه تحصیل که بالا رفت، (6سال بعد از برگزاری نخستین کنکور) وزارت علوم وقت، مرکز آزمونشناسی با هدف بررسی و تعیین قوانین مناسب ویژه طراحی سؤالات را راهاندازی کرد. این همان مرکزی است که بعدها با نام سازمان سنجش آموزش کشور شهرت یافت. آن سالها طبق مصوبات سازمان سنجش، علاوه بر آزمون سراسری، معدل امتحانات نهایی ششم متوسطه و نوع مدرک (دیپلم ریاضی، طبیعی و ادبی)، جنسیت، وضعیت نظام وظیفه و سهمیه منطقه نیز در قبولی کنکور داوطلبان مؤثر بود.
تولد غول بیشاخ و دُمی به نام کنکور
در همینه زمینه :