۴٠ سال از ساخت «حاجی واشنگتن» به کارگردانی علی حاتمی گذشت
مأمورِ بلادِ آمِریک
حمیدرضا محمدی-روزنامهنگار
شاید این دیالوگ حسینقلیخان صدرالسلطنه را به یاد داشته باشید آن هنگام که در حال ورود به دروازه جهانیشدن بود: «در عجبم از اینکه در مسیر عبور هرگز ایرانی با لباس ایرانی ندیده بودند ما را که میدیدند متحیرانه میپرسیدند اهل چه مملکتی هستید؛ ملت ایران که اقدم تمامی تمدنهاست با اینکه در تمامی پایتخت این ممالک سفیر هم دارد مردم ایران را نمیشناسند... گویی ایرانیان... وقت عبور از این نقاط به لباس فرنگی درآمدهاند، مخصوصاً به میرزا محمدخانِ مترجم سفارش کردیم هرکسی از شما پرسید اهل کجایید بگویید اهل ایرانیم مأمور به ینگهدنیا».
و این بخشی از داستان سفر غمانگیز اوست به ایالات متحده یا به قول فیلم «بلاد آمِریک» که نخستین سفیر ایران در آمریکا بود، و «علی حاتمی» آن را به تصویر کشید. فیلمی که اگرچه بهسبب رخدادهای تاریخی، چندان با واقعیت تطابق ندارد و برای مثال، سفرش در آن کمتر از سال (از محرم ١٣٠۶ قمری بهمدت حدود ٨ ماه یعنی ٨ سال پیش از ترور سلطان صاحبقران و ١٩ سال پیش از مشروطه) که در واشنگتن بود، با عید قربان برابر نشد و آنچه سعدی سینمای ایران نمایش داد، بیشتر نمادی بود از ایرانِ آنروزگار و کارگزاران حکومت در آندوران اما تلاش کرد روایتی دلنشین و دلسوزانه بهدست دهد.
این فیلم که سکانسهای طلایی مانند سلاخی گوسفند مذبوح یا آیین چراغ خاموشی نیست کم ندارد، در ایتالیا ساخته شد، در اوج بحران مالی جنگ. هنگامیکه در اثنای ساخت سریال هزاردستان بود و کار خوابیده. فیلم را شبکه یک تلویزیون تهیه کرد. آیدین آغداشلو طرح پوسترش را کشید، محمدرضا لطفی برایش موسیقی ساخت و عزتالله انتظامی یکهسوار کار بود و در آن درخشید.
«حاجی واشنگتن» اما پس از نمایش در نخستین جشنواره فیلم فجر در بهمن ١٣۶١ توقیف شد و تا ١۶ سال در محاق ماند و وقتی در ٢٠ خرداد ١٣٧٧ به نمایش عمومی درآمد، ۵۵١ روز بود که کارگردانش دار فانی را وداع گفته بود.
این فیلم بهیقین یکی از شاهکارهای آن شاعرِ سینماگر است؛ اثری که در آن میکوشد تا تقابل ایرانیان با مدرنیته را نشان دهد و سنت بومی را البته ارج نهد. قهرمان فیلم، مصداقی است از تاریخ معاصر ایران و ایرانیان گرفتار آمده در تقابل میان سنت و مدرنیته؛ اینکه سنت را در میان اصالت
میگذارند درحالیکه ذهنشان مدرنیته را میپسندد. حاجی واشنگتن اما در آن برهه که باید، دیده نشد. قدرنادیده ماند و یکونیم دهه از دید عموم کنار ماند. اثری که با وجود 40 سال از ساختش، هنوز هم تازگی دارد و اینهمانیهای فراوانی دارد برای ایران اکنون.