شاهین بر آفتاب
«شاهین بر آفتاب» کتابی است به قلم گلعلی بابایی که داستان زندگی شهید غلامعلی پیچک را روایت کرده و در نشر 27بعثت منتشر شده است. بابایی در این کتاب با خانواده، بچههای محل و هم دانشگاهیهای این نخبه علمی، آموزگار و فرمانده جنگ صحبت کرده است.
در بخشی از این کتاب 312صفحهای خاطرهای از خواهر شهید نقل شده است: «در منزل ما، غلامعلی اتاق کوچکی داشت که مخصوص خودش بود. زمستان سال ۱۳۵۹، هوا بهشدت سرد شده بود و ما برای اینکه کمی اتاق او را گرم کنیم، یک چراغ والور در آنجا روشن کردیم. وقتی آمد و آن را دید، گفت: آبجی؛ برای چه توی اتاق من چراغ روشن کردهای؟ گفتم: خب؛ هوا سرد است. سرما میخوری؟ گفت: نه؛ این را ببر و از این به بعد هم هیچ وقت بدون اجازه، توی اتاق من چراغ والور روشن نکن. بگذار وقتی از جبهه به خانه میآیم، فکر مردم جنگ زده و آوارهای باشم که الآن دارند توی سرما زندگی میکنند و هیچ سرپناهی هم ندارند.»
در بخشی دیگر این کتاب میخوانیم: «باز هم همان صدا، باز هم همان شبح را در دل آسمان شنیدم و دیدم. از وزوایی پرسیدم: یعنی چیست؟ گفت: بومیهای اینجا میگویند هر روز نزدیک غروب، شاهینی از قله کوه بر آفتاب بلند میشود سه بار در دل آسمان چرخ میزند و بعد ناغافل غیبش میزند. با رفتن او شب از راه میرسد. به او گفتم: یعنی تو این را باور میکنی؟ گفت: اگر باورش نکرده بودم صبح تا حالا اینقدر پاپیچ تو نمیشدم که بگذاری بهجای تو امشب من به خط بر آفتاب بزنم.»