شاعر شعرهای نانوشته
بیژن الهی، شاعر فرمسازی با لحن زبان و تصویرهای زبانی است و در مرتبهای فراتر، شاعر شعرهای بسیاری که وعده خواندنش داده شد، اما هرگز نوشته نشد؛ چراکه شاعر از آستانه گذشت. به قول خودش: «در روزی بزرگ، روزی بزرگ/ از او که آستانه را یافته است / از او که آستانه خود را مییابد، انتظار ستردن میرود/ بر آستانه - لیک - غباری نیست، که آستانه - خود - غباری ست، غبار / و ستردن، به فوت کوتاهی.
بیژن الهی در تهران بهدنیا آمد. از کودکی با وجود مخالفتهای خانوادهاش، به نقاشی علاقهمند شد. از ابتدای دهه 40وارد جریانهای شعری آن دوره شد و خیلی زود توانست بهعنوان یک شاعر نوپرداز و مدرنیست، نام خود را مطرح کند. بدون بهرهمندی از استاد، زبان فرانسه و زبانهای دیگری چون آلمانی و انگلیسی را آموخت. در ادامه، آثار بسیاری از شاعران فرانسوی زبان چون آرتور رمبو، هانری و میشو ترجمه و باز سرایی کرد. همچنین آثاری از شاعران دیگر کشورها مانند فردریش هولدرلین، شاعر شهیر آلمانی و اوسیپ ماندلشتام، شاعر پرکار روسی به فارسی برگرداند. الهی، 2بار ازدواج کرد. نخستین همسرش«غزاله علیزاده» داستان و رماننویس مشهور و نویسنده رمانهایی چون «خانه ادریسیها»، «دو منظره» و «بعد از تابستان» بود. تحصیلات آکادمیک علیزاده نیز رشته فلسفه اشراق در فرانسه بود. دیگر همسر زندهیاد الهی «ژاله کاظمی» نقاش و دوبلور بود.
بیشتر کتابها و آثار الهی، ازجمله کتابهایی چون «دیدن» و ترجمههایی چون «بهانههای نامانوس» و «چهارشنبه - خاکستر» پس از درگذشتش منتشر شدهاند، اما انتشار کتابهایش در دوران حیات هرکدام داستان عجیب و غریبی دارد. او سال1350 مجموعه شعری را با عنوان «علف ایام»در 200نسخه منتشر کرد، اما پس از آن، از نشر آن پشیمان شد و همه نسخهها را سوزاند. سال1351 هم مجموعه شعر «دیدن»را برای ناشری به نام «پنجاه و یک» آماده انتشار کرد اما با تعطیل شدن اجباری این انتشاراتی، چاپ آن به وقفه افتاد. 6سال بعد یعنی در سال1357 نشر چاپخش از شاعر برای انتشار این کتاب اجازه خواست. الهی هرچند که از منتشر نشدن آن در سال51 بسیار غمگین بود، به نشر آن رضایت داد و مقدمهای برای آن نوشت. اینبار نیز با وجود آنکه «فیلم و زینک» کتاب آماده شده اما کتاب دوباره فرصت نشر پیدا نکرد. در نهایت4 سال پس از درگذشت الهی، نشر بیدگل این کتاب را منتشر کرد.
بیژن الهی 9آذر۱۳۸۹، بر اثر سکته قلبی درگذشت و طبق وصیتش در روستای بیجده نو از توابع شهرستان مرزنآباد دفن شد و بنا بر وصیتش بر سنگ گور او هیچ نامی حک نشد.