حسیبالله شاهین؛ کارشناس ارشد روابط بینالملل
افغانستان تحت سلطه طالبان با بحرانهای متعددی روبهروست که هریک از این بحرانها با خرده بحرانهای دیگر مواجه هستند. طالبان در حالی بر افغانستان مسلط شد که با اوضاع اقتصادی آشفته، این کشور در ورطه ورشکستگی قرار گرفته است، فقر تقریباً سراسری شده، اوضاع امنیتی که ادعا میشد با آمدن طالبان بهتر میشود به همان روال سابق باقی مانده و مشروعیت نظام سیاسی وجود ندارد. این در حالی است که جهان هم درگیر مسئله جنگ روسیه با اوکراین شده و تورم بیسابقه تمامی جهان را فراگرفته است که نشانی از بازتعریف موقعیتهای ژئوپلیتیکی در جهان و همینطور نظم جدید پساآمریکایی دارد. افغانستان تنها زمانی میتواند به بحرانهایی چون مشروعیت، امنیت و تروریسم پایان دهد که حکومتی در آن ایجاد شود که به جای بازیچه، بازیگر باشد و منافع افغانستان را فراتر از قوم و قبیله، مذهب و جنسیت تعریف کند.
بحران مشروعیت
با فرار اشرف غنی، رئیسجمهور افغانستان، نظام جمهوریت از هم پاشید و طالبان بر کابل و سایر ولایات مسلط شد. اما با توجه به معیارهای بینالمللی مشروعیت این گروه طی یک سال و اندی هنوز مشروعیت داخلی و پذیرش بینالمللی کسب نکرده است. علت آن هم روشهای سختگیرانه طالبان بر زنان، محروم کردن دختران از آموزش و وضع محدودیتهای اجتماعی- سیاسی بر شهروندان افغانستان است. تمامی دستگاه سیاسی- نظامی طالبان را افراد منسوب به این گروه تشکیل داده و برخی از درشتترین چهرههای حکومت طالبان در فهرست سیاه گروههای تروریستی قرار دارند و از سفر به خارج از کشور محروم هستند. محروم بودن طالبان از سفر به خارج از یک طرف و تحریم علیه چهرههای سیاسی این گروه از سوی دیگر بر پیچیدگی اوضاع در افغانستان افزوده است. از سوی دیگر محدودیتهایی که از سوی ایالات متحده بر طالبان اعمال شده عملاً طالبان را به 2 بخش موافق و مخالف آن کشور مبدل کرده است. این شگرد مداوم قدرتهای غربی است که بخشی از گروهها را در مدار اصلی قدرت حفظ کرده و در کنار آن از نفوذ بر گروههای حاشیهای نیز بهره میگیرند تا بدینترتیب بتوانند نوعی موازنه را در همه بخشها ایجاد کرده و امکان خارج شدن از مدار را تا حد امکان محدود کنند.
طالبان در بین خود به 2 بخش تقسیم شده که بخش درانیهای آن در تلاش برای تعامل با غرب هستند و میکوشند دست پاکستان را تا حد زیادی از صحنه سیاسی افغانستان کوتاه کنند. اما در سوی دیگر غلجاییها هستند، گروهی که نماینده آنها حقانیها هستند. اکنون آمریکا درهای گفتوگوهای اطلاعاتی را به روی طالبان باز کرده و میکوشد نیروهای طرفدار خود را مورد حمایتهای بیشتری قرار دهد تا از نفوذ سایر قدرتهای منطقهای بر آنها جلوگیری کند. به هر ترتیب با وجود کمکهای مالی و فنی آمریکا به طالبان، اما این کشور هنوز از موانع اصلی فرا راه بهرسمیت شناختن طالبان بوده و این روند تا زمانی که آمریکا به اهداف منطقهای و جهانی خود نایل نشود و طالبان هم به تحول رفتاری نرسد ادامه خواهد یافت.
بحران امنیت
بحران دیگری که طالبان را با چالشهای متعددی روبهرو کرده بحث امنیت است. طالبان حتی در سادهترین تعریف از امنیت که آزادی از ترس است درگیر است و در گام بعدی حملات تروریستی، قتلهای هدفمند، چپاول و غارت اموال، امنیت را با تهدیدهای جدی روبهرو کرده است. در مدت یک سال سلطه طالبان بر افغانستان، بخشی از مردم دست به مهاجرت زدند و یا در جستوجوی راهی برای ترک این کشور هستند. اگر کمی دقت شود نظام قبلی افغانستان و شرکای بینالمللی آن 20سال تمام علیه طالبان تبلیغ کردند و در نتیجه اکنون همان کابوس بر افغانستان مسلط شده پس در عادیترین حالت هم شهروندان کشور حداقل از لحاظ روانی نمیتوانند احساس امنیت کنند. این بحران ضمن اوضاع آشفته اقتصادی- سیاسی و فقر گسترده باعث شده تا امنیت در همه سطوح و ابعاد با چالشهای اساسی روبهرو شود که مدیریت آن از توان گروه طالبان خارج است.
بحران تروریسم
بحران دیگر تروریسم است. اکنون که طالبان زمام قدرت را بهدست گرفته است، گروههای تروریستی که در افغانستان فعالیت میکنند و با توجه به شرایط اقتصادی، فضای مناسبی برای سربازگیری دارند. نگرانیهایی مبنی بر حضور گروههای تروریستی نهتنها از سوی مقامات آمریکا بلکه از سوی متحدان طالبان ازجمله پاکستان نیز مطرح شده است. تغییر در جغرافیای جنگ در کشور و افزایش فعالیتهای تروریستی در مرزهای شمالی نگرانیهای جدید امنیتی را پدید آورده و قدرتهای منطقهای بهخصوص روسیه، چین و ایران را نگران کرده است. با توجه به تجربه قبلی از طالبان میتوان گفت که شرایط حاکم بر افغانستان آرامش قبل از توفان است و بستر جنگ جدید در بخش دیگر افغانستان را فراهم میآورد. بحران تروریسم اکنون نهتنها مسئله داخلی افغانستان بوده بلکه بخشهای بزرگی از آسیا را با خود درگیر کرده و جنگ را پشت دروازههای چین، روسیه و ایران کشانده است. تغییر در سیاستهای جهانی و تلاش برای بازتعریف ژئوپلیتیک جهانی بار دیگر افغانستان را به کانون منازعات جهانی مبدل خواهد کرد. زیرا اقتصاد جنگی حاکم بر افغانستان خود چرخه مولدهای خشونت و دوام آن را با خود دارد و از منظر اقتصادی هزینههای جنگ را تا سطح حداقلی کاهش میدهد. زیرا نیروی کار ارزان و فاقد مهارت، موادمخدر فراوان برای بهدست آوردن سرمایه و سلاح فراوان موجود در افغانستان، به اضافه امکان ورود سلاح به این کشور، تداوم جنگ در افغانستان را افزایش میدهد.
منبع: مؤسسه مطالعات راهبردی شرق
پنج شنبه 3 آذر 1401
کد مطلب :
178038
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/589qK
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved