• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
چهار شنبه 25 آبان 1401
کد مطلب : 177285
+
-

حال و هواى عجیب در توکیو

هیرومى کاواکامى

بودن با کوجیما همیشه اصطلاح آدم بالغ را در ذهنم تداعى مى‌کرد. منظورم این است که، وقتى کوجیما در مدرسه ابتدایى بود، بچه بود، که امرى مسلم است. بچه‌اى برنزه با ساق پاهایى کوچک. در دبیرستان، کوجیما مانند پسرى بود که در حال جوانه زدن بود، در آستانه انداختن پوست دوران کودکى‌اش و تبدیل شدن به مردى جوان. تا وقتى که او به کالج برود، حتما مرد جوان تمام‌عیارى شده بود، مظهر جوانى. رفتارش متناسب با سنش بود. گذر زمان با نظم و ترتیب براى کوجیما دسته‌بندى شده بود، و هم ذهن و هم بدنش متناسب پرورش یافته بود. من، از سویى دیگر، هنوز هم ممکن بود به عنوان یک بزرگسالِ شایسته در نظر گرفته نشوم. وقتى در مدرسه ابتدایى بودم، آدم بسیار بالغى بودم. اما هنگامى که در دبیرستان پیش رفتم، در واقع کمتر بالغ شدم و بعد با گذشت سال‌ها تبدیل به آدمى کمابیش کودک‌مانند شدم. به گمانم نتوانستم خودم را با زمان همراه کنم.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید