حمیدرضا محمدی _ روزنامهنگار
در سینمای ایران، در حدود نیم قرن اخیر، هرسال فیلمهایی ساخته شدند و به روی پرده رفتند که تاریخساز شدند. آثاری ماندگار که یادگاری شدند برای نسل امروز و فردا. در ستون «فیلمخانه» تا پایان امسال، هرهفته به یکی از این فیلمهای مهم و مؤثر که سال١۴٠١، از انتشارشان چنددهه (بر مبنای مضرب ١٠) گذشته است، میپردازیم تا به این سبب هم یادی از آن اثر شود و هم نامی ازخالق آن برده شود و هم بدانیم چرا جریانساز بودهاند.
«و نفتکشی برای بردن باری آمده بود، اما تا بیاید یکمیلیونو٢٠٠هزار روز کار آدمی برد در کشاندن لوله و ساختن پایگاه و تا بگیردسنگها گسست و کوهها برید و هر روز نفتکشها به خارک میآیند برای بردن باری که حاصل صبر سالیان زمین است و هوش و کوشش آدمی، باری که بهکار آدمی جان میدهد و بیکار آدمی جان نمیگیرد و ملک مروارید آرمیده و مرجان و ماهی سپرده به تقدیر را نصیبی نرسید جز این شیار کفآلود» عباراتی است که او برای پایانبندی فیلمش درنظر گرفت. جملهای که حتی فروغ فرخزاد انذارش داد که نگذارد وگرنه جلوی فیلم را خواهند گرفت. اما او لجبازتر از این حرفها بود چون اصلاً فیلم را ساخته بود تا همان یک عبارت رابگوید که به قول خودش، «تنها یک نفر این جمله را فهمید و او شاه بود.»
ابراهیم گلستان «موج، مرجان، خارا» را به سفارش شرکت نفت یا به تعبیر صحیحتر، کنسرسیوم نفتی ساخت. خودش چون قلم حیرتانگیزی داشت، گفتار متنش را با نثری موجز و آهنگین نوشت و بعد کارگردانی کرد. درست است که نام آلن پندری هم در جایگاه سازنده آمده اما او بیشتر کارهای تکنیکال فیلم را کرده و بهواقع باید گلستان را سازنده این اثر دانست و جالب است که هرچند دراثنای ساخت فیلم، پای گلستان دچار شکستگی شده و پندری از کمپانی شل آمد تا زیرنظرش کار را پیش ببرد و آنطور که نوشتهاند او از خانه و بیمارستان تمام جزئیات را زیرنظر داشت و حتی بعد از نقاهت، تمام نماهای هوایی و فیلمبرداری با هلیکوپتر شده را خودِگلستان به انجام رساند.
این مستند ۴٠دقیقهای ٣۵میلیمتری که تصویربرداریاش حدود ۴سال (دی١٣٣۶ تا آذر١٣۴٠) طول کشید و در سال١٣۴١ نهایی شد و به اعتقاد منتقدان، مونتاژ بینظیری دارد، اگرچه یک اثر سفارشی تمامعیار است اما نگاه مؤلف در سرتاسر آن به چشم میخورد وبه نفت، نگاهی ظریف، عمیق و متفکرانه دارد. «موج، مرجان، خارا» اگرچه قرار است پیشرفتهای نفتی را نشان دهد و بهویژه تبدیلشدن خارک به بندرگاهی برای بارگیری نفت خام را به تصویر کشد اما خالی از نگاه انتقادی نیست. یک نمونهاش آنجایی است که چند کارگر پس از کار طاقتفرسایشان، زیرسایه لولههای عظیم نفت دمی آساییدهاند که هم میتوان آن سایه را سببی برای سعادت ملت ناشی از نفت دانست و هم سایهای از شبحی که ایران را گرفتار ساخته است و مسائل و مصایب آن.
این مستند ابراهیم گلستان که امسال، ۶٠ سال از ساخت آن گذشت و امیرهوشنگ کاووسی دربارهاش گفت که «موج، مرجان،خارا»ی شما، یک شعر و قصیده حماسی است؛ حماسهای از کار آدمها و مبارزهشان با طبیعت سرسخت»، اگرچه میخواهد ایران نوین را نمایش دهد اما در لفافه، مردم بومی را نادیده نمیگیرد و نشان میدهد که آنان در فقر و فاقه از توسعه طرفی نخواهند بست، چنانکه چنین نیز بود.
۶٠سال از ساخت «موج، مرجان، خارا» توسط ابراهیم گلستان گذشت
فقر و نفت در خاک خارک
در همینه زمینه :