ذوق ناب
60 سال از کشف جام طلای مارلیک گذشت
حمیدرضا محمدی _ روزنامهنگار
شاید آن عکس تاریخی پاییز ١٣۴١ در تپه مارلیک در دره گوهررود در شمال خاوری رودبار را دیده باشید؛ همان تصویری که اللهیارصالح، که روزهای ۶۵ سالگی را تجربه میکرد و تازه از نمایندگی مردم کاشان و نطنز در مجلس بیستم شورای ملی فارغ شده بود، جام طلای مارلیک را در دست دارد، سوی راستش، ایرج افشارِ ٣٧ساله که در آن اثنا، ریاست کتابخانه ملی ایران را عهدهدار بود و در جانب چپش، عباس زریاب خویی ۴٣ ساله که در کتابخانه مجلس سنا اشتغال داشت و رضا مستوفی فرد ٢٩ ساله که بهتازگی درسش را درمقطع کارشناسی باستانشناسی دانشگاه تهران تمام کرده و رفته بود تا جزئی از اجزای گروه کاوش در تپه مارلیک باشد، ایستادهاند و لمس آن جام بینظیر را نظاره میکنند.
قابی که البته جای یک تن در آن میان خالی بود و سخت به چشم میخورد؛ عزتالله نگهبان که آنروزها در آستانه دهه پنجم عمر، رئیس مؤسسه باستانشناسی دانشگاه تهران و از آن مهمتر، سرپرست هیأت کاوش در همین تپه بود که آن جام مطلا، بدل به برجستهترین مکشوفهاش شد.
کاوشهای باستانشناسی در این منطقه کهنسال، نخستین همکاری مشترک اداره کل باستانشناسی و مؤسسه باستانشناسی دانشگاه تهران بود که بدون شرکت همتایان خارجی و به سرپرستی او بهمدت ۱۴ ماه انجام شد؛ از مهر ١٣۴٠ تا آذر ١٣۴١ و این جام درست در همین روزهای پاییز 60 سال پیش بهدست آمد و رفت و در موزه ملی ایران جاخوش کرد و شد گواهی بر پیشینهای نیک بشکوه. جامی که از همان سال بر پشت اسکناسهای 500 ریالی نقش بست، از آن حیث که یافتنش تاریخساز بود و تاریخگذار.
وقتی نگهبان و تیمش به کرانه شرقی سفیدرود رفتند تا بازماندههای تمدن ناشناخته گیلان از آن عصر آهن (اواخر هزاره دوم و اوایل هزاره اول پیش از میلاد) را واکاوی کنند، هیچ گمان نمیکردند جامی از زر ناب به ارتفاع ۱۸ سانتیمتر با نقشبرجستههایی حیرتانگیز از درختی نخلمانند موسوم به درخت زندگی و 2 گاو بالدار - بهعنوان یکی از نقوش متداول در غالب آثار تزئینی جهان باستان در خاور نزدیک و میانه - در حال بالارفتن از درخت در بدنه و آفتابی عالمتاب گستردهشده در کف آن با شعاعی منظم- که دال بر جایگاه رفیع خورشید در نظام فکری و زیستی آن مردمان دارد - بیابند و با شاهکاری تکاندهنده از هنر فلزکاری ایرانی، برآمده از حدود ٣هزار سال قبل روبهرو شوند.
نمایش بدن حیوان از نیمرخ و نمایش سر آنها از روبهرو، از ویژگیهای هنر ایرانی است و همین هم بر هویت ایرانی این اثر صحه میگذارد و جالب آن است که در این جام سر گاو، بهجای پرچ شدن از خارج، تنها با قلمزنی از داخل و با استفاده از طلای بدنه ساخته شده است. لبه بالایی این جام نسبتاً بلند، مفتولی و لبه پایینی آن، مقعر و زاویهدار است و چون طلای اعلا در آن محل استفاده بوده، با بدنهای ظریف، زیر خاک و در گذر هزارهها، انحنا یافته است.
این همه سبب شده است تا کاشف آن، این جام را به اسبابی چون ارزش هنری، یگانگی و کیفیت ساخت و پرداخت نقوش آن، نماد تمدن عظیم و شگرف مارلیک بنامد که سازندهاش/ سازندگانش، برخلاف همتایان خود در لرستان که در ساختوساز ظروف مفرغینه مبرز و متبحر بودند، با طلا و نقره در همتنیدگی داشته که نشان از ثروت آنها دارد.
تمدنی که به آریاییهای مهاجر به نام آماردها و سکنیگزیده در صفحات جنوبی خزر تعلق داشت و این اثر شگفتآور که از گور شماره٢۶ از مجموعه مقابر ۵٣گانه مارلیک، از دل لایههای تاریک تاریخ بیرون کشیده شده، به اعتقاد عزتالله نگهبان معرف عقاید و اندیشهها وآیینه آرزوها و احساسات مردمانش بوده و برگی جاودانه را به صفحات تاریخ ایرانیان و بشریت افزوده است.