تونی موریسون
من درباره زمان حرف میزدم. باور کردنش برام خیلی سخته. بعضی چیزا میرن، میگذرن. بعضی چیزا میمونن. سابق اغلب فکر میکردم که این کار حافظه خودمه. میدونی، بعضی چیزارو آدم فراموش میکنه و چیزایی هس که هرگز فراموش نمیشن. ولی درباره جاها اینطور نیست. جاها همیشه هستن. اگه خونهای بسوزه، از بین میره ولی جای اون – تصویر اون– باقی میمونه و نه فقط تو ذهن من، بلکه بیرون از ذهن من، توی دنیا. چیزی که به یاد من میاد، تصویریه که از اونجا، از بیرون، خارج از مغزم بیرون میپره. یعنی حتی اگه بهش فکر نکنم، حتی اگه بمیرم، تصویر هرچه که کردهام، دونستهام یا دیدهام همیشه همونجا وجود داره. درست تو همون جایی که اتفاق افتاده.
دلبند
در همینه زمینه :