جمله رمزی شهید با همسرش

همسر شهید مدافع حرم «حمید سیاهکالی‌ مرادی» با بیان خاطره‌ای به شرح روحیات شخصی و سجایای اخلاقی همسرش پرداخت. فرزانه سیاهکالی‌ مرادی درباره آخرین شب حضور همسرش قبل از اعزام به سوریه این چنین روایت کرده است: «آن شب به همسرم گفتم گرچه نمی‌دانم زمان عملیات چه شبی است اما بنشین تا برایت حنا ببندم، روی مبل کنار بوفه نشست و موها، محاسن و پاهایش را حنا بستم. در مورد اینکه برایش ساک ببندم یا چمدان، با من شوخی می‌کرد و می‌گفت: همه سبک سفر می‌کنند و آن وقت تو یک چمدان بزرگ برایم لباس و وسیله گذاشته‌ای!
با هر جان کندنی که بود برایش قرآن گرفتم تا راهی‌اش کنم. لحظه آخر به حمید گفتم: حمید تو را به همان حضرت زینب(س) هر کجا توانستی تماس بگیر. گفت: جور باشه حتماً بهت زنگ می‌زنم. فقط یک چیزی، از سوریه که تماس گرفتم چطوری بگویم دوست‌ات دارم؟ اونجا بقیه هم کنارم هستند، اگه صدای من را بشنوند از خجالت آب می‌شوم! به حمید گفتم: پشت گوشی به جای دوست‌ات دارم بگو یادت باشه! من منظورت را می‌فهمم. از پیشنهادم خوش‌اش آمده بود.
 پله‌ها را که پایین می‌رفت، برایم دست تکان می‌داد و با همان صدای دلنشینش چند باری بلند بلند گفت: یادت باشه! یادت باشه! لبخندی زدم و گفتم: یادم هست! یادم هست.» شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی‌ مرادی اردیبهشت‌ سال ۱۳۶۸ در استان قزوین به دنیا آمد. او در مأموریت جعفر طیار در عملیات نصر۲ منطقه حلب ناحیه العیس سوریه، در روز ۵ آذر سال ۱۳۹۴ به فیض شهادت نایل آمد و مدال نخستین شهید مدافع حرم قزوین را به‌خود اختصاص داد.