محمدرضا شریفی نسب
مسئول ارتباطات و تعامل با مطبوعات بنیاد چهارم خرداد
چهارم خرداد در تقویم کشورمان به نام یک شهر به ثبت رسیده است؛ روزی به نام «دزفول». دلیل این نامگذاری، پایداری مردمیاست که برای دفاع از انقلاب اسلامی و تمامیت ارضی ایران بزرگ، 8سال مقاومت کردند و جهانیان را به حیرت واداشتند و دولت جمهوری اسلامی ایران در مورخ ۴/۳/1366 این شهر را به پاس حماسه مقاومتش به نام «شهر نمونه مقاومت» معرفی کرد.
حضرت امامخمینی(ره) در تقدیر از این مردم فرمودند: «شما دزفولیها امتحان دادید و از این امتحان خوب بیرون آمدید. شما دین خود را به اسلام ادا کردید» یا مقام معظم رهبری فرمودند: «نیروهای عراقی آمده بودند دشتعباس و این منطقه را پر کرده بودند برای اینکه بتوانند از این پل ـ یعنی از کرخه ـ عبور کنند و بیایند طرف دزفول؛ اگر میآمدند دزفول، تمام مقطع ورودی خوزستان گرفته میشد. اینکه مرحوم قاضی در دزفول ماند و موجب شد که مردم در دزفول بمانند و با این همه موشکی که به دزفول زدند، دزفول تخلیه نشود، راز آن اینجاست؛ چون اگر دزفول از سکنه خالی میشد، گرفتن آن آسان بود؛ مرحوم قاضی (رحمتاللهعلیه) با آن چشم نابینا، در آن شهر ماند و موجب شد که همه در آنجا بمانند». این گفتهها موجب افتخار و سرافرازی دزفولیهاییاست که به هشدارهای موشکباران رادیوی بعث عراق که به «الف دزفول» مشهور شد، پوزخند میزدند.
* بازار و مغازههای دزفول، تعطیل نبود و جو فرهنگی و مذهبی شهر هم باعث شده بود که خیلی از فرماندهان و رزمندگانی که پادگان و مقر یگانشان در اطراف دزفول بود خانوادههایشان را به دزفول بیاورند، خانهای اجاره کنند و خود هر چند روز یک بار به مرخصی بیایند و به خانواده سرکشی کنند.
شهید بزرگوار حسن باقری، حاج همت، رضا دستواره، علیرضا نوری و چند تن از فرماندهان لشکر۲۷ محمد رسولالله(ص)، مهدی باکری و حمید باکری (فرماندهان لشکر عاشورا)، حسین خرازی (فرمانده لشکر امامحسین(ع) اصفهان) و چندین فرمانده تیپ و لشکر دیگر، ازجمله این فرماندهان بودند.
* خیلی از رزمندگان عزیز کشورمان، خوب با دزفول و مردم خونگرمش، با امامزاده آن یعنی حضرت محمدبنموسیالکاظم(ع) معروف به سبزقبا و محلههای شهر و... با رودخانه دز و آب و شنای در آن، آشنا هستند. در تابستان و هنگام خرماپزان و در گرمای طاقتفرسای خوزستان زیر پل قدیم و جدید دزفول، رزمندگان جوان در رود دز شنا میکردند و خود را به آب خنک رود میسپردند. اغلب مغازهها و حتی منازل شهر پذیرای رزمندگان برای استراحت و تماس با شهر و دیارشان بودند. بستنیفروشیهای دزفول پاتوق رزمندگان بود. آبهویج و بستنی یکی از خوردنیهای مطلوب آنها بود. همچنین رستورانها، قهوهخانهها و حمامها دایر بود و رزمندگان مشتریهای پروپاقرصشان بودند.
* یکی از عناصر روحیهدهنده به رزمندگان، رادیو جبهه بود. رادیو جبهه از دزفول برای کل جبهه جنوب پخش میشد. شاید باورش سخت باشد که چند جوان کمتجربه با یک ضبط صوت و میکروفون این رادیو را راهاندازی کرده باشند. آنها با همین بضاعت کم توانستند رادیویی تأسیس کنند که با استقبال کمنظیر رزمندگان و مردم خوزستان مواجه شد. آهنگ و موزیک برنامه از همین ضبط صوت معمولی پخش میشد و چند رزمنده و جوان دزفولی مسئولیت نوشتن برنامههای رادیو جبهه را بهعهده داشتند.
* دزفول در زمان جنگ بهعنوان شهر نمونه مقاومت جمهوری اسلامی ایران انتخاب شد؛ شهری که سمبل ایستادگی ایران اسلامی در برابر متجاوزان بود. دزفول از ۸سال دفاعمقدس سربلند بیرون آمد. مردم مومن و مهماننواز دزفول در سالهای نبرد یار و یاور رزمندگان بودند و لحظهای از عهدی که با امامخمینی (ره) بسته بودند پا پس نکشیدند؛ پس بیدلیل نیست که دزفول سمبل مقاومت ما ایرانیان است؛ همانطور که خرمشهر هم سمبل ایثارگری و استقامت ماست. اصلا خرمشهر و دزفول ترجمانی از واژه مشترک غیرت و هر دو نمادهای ایثار و مقاومت هستند و یک روح در دو بدن بودند و خواهند بود.
* هر بار که پیچ رادیو را میچرخانی گوینده رادیو اعلام میکند: «شهرهایی که قرار است بمباران شوند»... طبق معمول الف) دزفول، ب) ... .
این، حکایت یک بار و 2بار نیست؛ ۱۶۴بار این حکایت شوم تکرار میشود و هر بار خانههایی ویران میشوند و مردمانی شهید، مجروح، آواره و... .
هر بار قلبی از تپش بازمیایستد، صدایی خاموش میشود، گلی پژمرده و نالهای، گوش عرشیان را مینوازد... اما باز مقاومت ادامه دارد... .
* در کوچههای شهر تا ابد، صدایی طنینانداز است؛ صدای پیرزنی که خانهاش با خاک یکسان شده اما مردانه بر سر تلی از خاک ایستاده است و به زبان محلی و لهجه شیرین دزفولی که اینک نمی نوای غم دارد میگوید: «فدا سر امام، مو اصلا ناراحت نیسم. همهچیزمون فدای اسلام و امام با...»!
... و میبینیم که امام خمینی میفرماید: «شما دزفولیها امتحان دادید و خوب از این امتحان بیرون آمدید».
* این مردم این همه مقاومت و فداکاری را از کجا آموختهاند؟! از مولایشان امیرالمؤمنین؟! از سیدالشهداء؟! از اباالفضلالعباس؟! از فاطمه زهرا؟! از زینب کبری؟!
آری، مسلم است که الگویشان همین انوار مقدسند.
هر چه هست، گرمای هوای اینجا تنها ناشی از گرمی خورشید نیست
بلکه ناشی از گرمای دینداری مردمیاست که ۸سال جنگ تحمیلی را با گوشت و پوستشان برای خدا تحمل کردند؛ مردمی صبور و مقاوم، بزرگوار و شکستناپذیر.
* موشک به خانههای انتهای یک کوچه اصابت کرده بود؛ کوچه باریک بود و بولدوزر نمیتوانست برود برای آواربرداری تا زیرآوارماندهها را نجات بدهد. پیرمردی فریاد زد: «خب، خانههای ما را خراب کنید تا کوچه باز بشود»!
* دزفول برای خودش شده بود خط مقدم جبهه! اصلا جبهه شهری، به تعبیر یک رزمنده عزیز که بعدها شهید شد خطرناکتر بود؛ نه دشمن را میدیدی و نه میتوانستی او را نشانه بگیری! میتوانستی شهرت را ول کنی و بروی یا بمانی و صبر و استقامت کنی!
و مردم دزفول ماندند و با تحمل و ایستادگی خود، حماسه آفریدند و شدند الگوی مقاومت.
چهار شنبه 2 خرداد 1397
کد مطلب :
17420
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/JPGJ
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved