• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
چهار شنبه 20 مهر 1401
کد مطلب : 173657
+
-

کوچ می‌کنیم

گزارشی از یک روز زندگی در کمپ گردشگری عشایر ایل بختیاری

گزارش
کوچ می‌کنیم

مهلا داریان- روزنامه‌نگار

مجید با چهره‌ای آفتاب‌سوخته، تفنگی در دست دارد. تیری در آسمان شب شلیک می‌کند و به استقبالمان می‌آید. تفنگ برای عشایر حکم فرزندشان را دارد؛ فرزندی خلف که از آنها در برابر خطرات مسیرهای پرپیچ و خم کوچ محافظت می‌کند. مجید می‌گوید برای تحصیلات دانشگاهی، ایل بختیاری و زندگی عشایری را رها کرده و به شهر رفته، اما زندگی شهری به مذاقش خوش نیامده و به ایلش بازگشته است، اما با یک ایده خاص... .
به فصل بزرگ‌ترین کوچ عشایر ایران رسیده‌‌ایم؛ کوچ ایل بختیاری که بزرگ‌ترین ایل در ایران از لحاظ جمعیت و وسعت حرکت است. 2هزار سال پیش اقوام کوچنده‌ای به نام آریایی‌ها از نواحی ماوراءالنهر و قفقاز به منطقه کنونی ایران آمدند و می‌توان گفت همه مردم ایرانی پیشینه‌ای عشایری دارند. با ورود آریایی‌ها به منطقه، آنها قوم غالب شدند و فرهنگ خود را در این منطقه رواج دادند. تحقیق در گویش قوم بختیاری نشان می‌دهد که این گویش، ادامه‌دهنده زبان‌های باستانی ایران است.
اوگیوه‌هایی سفید به پا کرده و تند تند راه می‌رود. در تپه‌های کنار سیاه‌چادر‌ها تا چشم کار می‌کند گون‌ها مثل مروارید‌های غلتان سبز چشم‌ها را نوازش می‌کنند. مجید تمام دوران کودکی‌اش را در سیاه‌چادر‌ها همراه ایلش کوچ کرده است. ایل بختیاری یکی از جالب‌ترین و پیچیده‌ترین نمونه‌ها در میان اقوام کوچ‌نشین جهان هستند. آنها با شیوه خاص زندگی‌شان در زمره جاذبه‌های گردشگری ایران قرار گرفته‌اند. در اینجا تا قبل از فصل پاییز می‌توان زندگی را به سبک آنها تجربه کرد؛ تجربه‌ای که مانند سفری است به اعماق تاریخ. این همان ایده خاص مجید است. او دلش می‌خواست کاری کند تا مردم عادی هم زندگی عشایری را تجربه کنند و از آن در کنار سختی‌هایش لذت ببرند.
شبی که به کمپ عشایری‌اش رسیدیم تا زندگی را دوباره زندگی کنیم، با صدای دلنشینش برایمان تصنیفی حماسی از شجاعت عشایر خواند؛ به آوایی گوش سپردیم که انگار از دل تاریخ می‌آمد؛ همراه با نوشیدن چای زغالی با پولکی‌های کنجدی، نشسته روی پوستین‌های نرم از پشم گوسفند. پدر مجید برایمان خاطره می‌گفت و مادرش مثل پروانه‌ای بود که با لباس رنگین‌کمان برای پذیرایی دورمان می‌چرخید.
حوالی ساعت 11شب، قبل اینکه خاموشی بزنند، جمع شدیم پشت سیاه‌چادرها و به آسمانی نگاه کردیم که با ستاره‌ها درخشان شده بود. مجید با قلمی لیزری پیدا کردن مسیر شمال را از روی ستاره قطبی نشانمان داد و مدتی در سکوت و تاریکی، مبهوت زیبایی آسمان پرستاره شدیم.
در طول تاریخ بسیاری از حکومت‌های ایرانی از عشایر بودند و حتی بسیاری از نماد‌های باستانی ایران در قلمروی زندگی کوچندگان قرار دارد. مناطقی که عشایر برای ییلاق و قشلاق خود انتخاب می‌کنند از بهترین نقاط ایران است و از مناسب‌ترین ظرفیت‌ها برای جذب گردشگر به شمار می‌رود.
شب را در سیاه‌چادر سر کردن دل شیر می‌خواهد. با اینکه اواخر تابستان است، اما پاییزی به‌مانند زمستان سراغ کوهستان آمده؛ سرمای هوای شب را باید با 2پتو روی هم تا صبح دوام بیاوری تا رقص طلایی طلوع روی صورتت بیدارت کند. صدای تیک‌تاک ساعت نیست، صدای مشکی است که مادر مجید می‌زند تا کره صبحانه را آماده کند. جایی که مشک می‌زند در راستای افق است و دشتی پهناور زیر پایش و نگاهش رو به کوه.
مشک‌زنی مختص زنان عشایر است و به سنتی پابرجا و مرسوم تبدیل شده که آنها از این طریق امرارمعاش می‌کنند. مشک از پوست گوسفند و بز درست می‌شود که عشایر و دامداران برای نگهداری آب، دوغ، روغن و حتی میوه‌ها و سبزیجات از آن استفاده می‌کنند. نحوه درست کردن آن در عین کارایی و جذابیت بسیار سخت است. در اینجا باید خودت هم مشک بزنی تا خوردن صبحانه با زحمت خودت دلچسب‌تر شود.
مادر مجید یک‌تنه همه کارها را انجام می‌دهد. حالا سراغ فراهم کردن آتش و درست کردن زغال رفته تا نان تازه هم درست کند. دستانش چین‌خوردگی‌هایی دارد به قدمت تاریخ ایران. می‌خواهد نان تیری درست کند؛ نوعی نان لواش که دستور پختی باستانی دارد و متعلق به همان دوره کوچندگان آریایی است.
بساط صبحانه در سیاه‌چادر پهن است و کره، پنیر، نیمرو، نان تازه و چای رنگ و بوی دیگری دارد و بویش مانند نت‌های موسیقی مغز را نوازش می‌کند.
ایل بختیاری، بیشترین شهرت تاریخی را در عصر قاجار و پهلوی دارد. در اواسط دوره قاجاریه حسینقلی خان ایلخانی، حاکم ایل بختیاری بود و به حدی قدرت داشت که ناصرالدین شاه می‌ترسید که به پایتخت حمله کند و کل ایران را به تصرف در‌آورد و این ترس موجب شد تا سرانجام او را به یک مهمانی در اصفهان دعوت کند و با قهوه قجری مسموم و به قتل برساند.
هم‌اکنون عشایر بختیاری در منطقه‌ای به وسعت 67هزار کیلومترمربع بین اصفهان و خوزستان پراکنده‌اند. از این تعداد تنها یک‌سوم‌شان کوچ‌نشین و بقیه یکجانشین شده‌اند. کوچ سالانه قوم بختیاری یکی از جالب‌ترین و پیچیده‌ترین نمونه‌ها در میان اقوام کوچ‌نشین در سراسر جهان است. از آنجایی که بختیاری‌ها در جریان کوچ باید از بلندی‌هایی با بیش از ۳هزار متر ارتفاع عبور کنند، باید زمان کوچ خود را با نهایت دقت انجام دهند تا مبادا در طول راه با برف زودرس، سیلاب رودخانه‌های کوهستانی و نبود چراگاه و مراتع مواجه شوند.
مجید علیخانی که حالا کمپ عشایری‌اش را راه انداخته، می‌گوید: زندگی به سبک عشایر برای کسانی که حتی تجربه یک روز خوابیدن خارج از خانه و هتل‌ را ندارند، سفری ماجراجویانه و جالب است و در این سفر با چالش‌های زندگی عشایری روبه‌رو می‌شوند.
او از یک توریست خاص، خاطره‌ای شنیدنی برایمان تعریف می‌کند: «چشم‌پزشکی اسپانیایی که به تنهایی و با موتورش سفر می‌کرد، تعدادی عینک همراه خود آورده بود تا در سفرش به دور دنیا چشم مردم روستایی را معاینه به آنها عینک هدیه کند. این توریست اسپانیایی یک شب در کمپ عشایری مهمان بود و چنان شیفته زندگی و مردم عشایر شد که پس از معاینه آنها کل عینک‌هایی را که برای سفر دور دنیا آورده بود به عشایر بختیاری هدیه داد. این نشان می‌دهد گردشگری و سفر چقدر می‌تواند انسان‌ها را به هم نزدیک کند و خاطره‌های خوب برای همه بسازد.»
گویش بختیاری ریشه در زبان پهلوی ساسانی دارد. تحقیقات نشان داده که ریشه بسیاری از لغات و افعال این گویش به دوره ایران باستان می‌رسد. بعد از اشکانیان، با روی کار آمدن ساسانیان، سرزمین قوم بختیاری پارس نام گرفت و بعد از حمله اعراب به ایران مردم این منطقه کرد خوانده شدند که 3قرن بعد در عصر صفویان دوباره به نام خود یعنی همان سرزمین بختیاری تغییر نام دادند.
بعد از صبحانه شال و کلاه کردیم تا به طایفه‌های دیگر ایل بختیاری سری بزنیم. بزرگ‌ترین واحد اجتماعی بختیاری‌ها، ایل و بعد از آن طایفه است. طایفه‌ها از اهمیت زیادی برخوردارند و نماینده تشکیلات عشایر هستند. آنها کوچ‌نشینانی‌اند که هر یک چراگاه‌های تابستانی و زمستانی دارند.
هر طایفه، از تیره‌های مختلف تشکیل شده و مسئولیت برقراری ارتباط بین تیره‌ها و ایجاد نظم بین آنها را کدخدا بر عهده دارد. کوچک‌ترین واحد اجتماعی در ایل مال است که از چند سیاه‌چادر تشکیل می‌شود. دام‌های مال در یک گله جمع می‌شوند و افراد خانوار، علاوه بر امور دامداری، روابط نزدیکی با هم دارند.
مجید کنارمان قدم می‌زند و با چشمانی درخشان از اقدامات مؤثرش برای رونق گردشگری و آشنایی با زندگی کوچ‌نشینان می‌گوید: «طایفه ما در فصل پاییز به استان خوزستان و شهر رامهرمز کوچ می‌کنند و اواخر اسفند دوباره به سمت ییلاق و منطقه سبز کوه در استان چهارمحال و بختیاری برمی‌گردند که این کوچ مسافتی  حدود 400کیلومتر با پای پیاده است. یکی از جاذبه‌هایی که می‌تواند حرفی برای گفتن داشته باشد همین کوچ است و ما کاری کردیم که کوچ را هم گردشگران بتوانند تجربه کنند. تفاوت کمپ عشایر با کوچ در این است که در کوچ، سیاه‌چادری در کار نیست و عشایر کنار یکدیگر و زیر آسمان می‌خوابند و هر شب منزل عوض می‌کنند؛ یعنی در طول روز مسافت زیادی را راه می‌روند تا به مقصد بعدی برای استراحت برسند و توریست‌هایی که می‌خواهند در این سفر عشایر را همراهی کنند، باید آمادگی بدنی مناسب و سلامت فیزیکی خوبی داشته باشند؛ چون خود عشایر هم هنگام کوچ با مخاطرات و چالش‌های بسیاری روبه‌رو می‌شوند.»
در طول مسیر از جنگل‌های چهارطاق عبور کردیم و مجید برایمان از درختی عجیب صحبت کرد: «یکی از جنگل‌های استان چهارمحال و بختیاری که به‌شدت حفاظت می‌شود جنگل‌های چهارطاق است که به‌خاطر درختان ارس‌ مشهور است. درخت ارس از نظر آبخیزداری اهمیت زیادی دارد و می‌تواند در مناطق کم‌آب و خشک نیز رشد کند. اگر منطقه‌ای با این‌گونه درختی احیا شود، پوشش سبز آن برای هزاران سال تامین می‌شود، اما نکته عجیب درخت ارس این است که دانه آن توسط خرس تکثیر می‌شود. خرس علاقه زیادی به دانه‌های درخت ارس دارد و آنها را می‌خورد و پوسته سخت دانه در معده خرس باز شده و دانه در مدفوع خرس، تازه قابلیت رویش پیدا می‌کند. پس هرجا که ارس داریم خرس هم داریم.
پس از گشتی در منطقه به کمپ برگشتیم؛ تنها به‌خاطر دستپخت بسیار لذیذ مادر مجید که بوی برنج و ته‌دیگش تمام سیاه چادر‌ها را پر کرده بود. سفره‌ای سنتی و آفتابی سوزان، اما هوایی خنک طوری گرسنه‌مان کرده بود که گویی 3روز است چیزی نخورده‌ایم. ته‌چین گوشت را که خوردیم همه‌مان چرتی زدیم به جبران کسری خواب دیشب.
برق کمپ عشایر با سلول‌های خورشیدی تامین می‌شود و هر کسی که مهمان کمپ عشایری‌ است باید زباله‌هایش را با خود ببرد. این را مجید می‌گوید: «وقتی کارم را شروع کردم، مشکل زیادی با زباله‌های به جا مانده داشتم؛ یا آنها را می‌سوزاندم یا دفنشان می‌کردم. بعدها به این نتیجه رسیدم که باید به هر سیاه‌چادری یک کیسه زباله بدهم تا موقع بازگشت زباله‌هایشان را با خود ببرند. البته افرادی که این شیوه سفر را انتخاب می‌کنند اکثرشان افرادی آگاه و طبیعت‌گرد هستند که علاقه زیادی به محیط‌زیست دارند؛ افرادی که در طبیعت زباله نمی‌ریزند و گون‌های تازه و زنده را برای آتش زدن انتخاب نمی‌کنند.»
کم‌کم غروب درخشان از روی گون‌هایی که مانند مرواریدهای غلتان سبز دشت‌های زاگرس را پوشانده‌اند، پر می‌کشد و تاریکی و سرما خبر از کوچ می‌دهد. حالا فصل بزرگ‌ترین کوچ ایران است؛ کوچ ایل بختیاری که بزرگ‌ترین ایل در ایران از لحاظ جمعیت و وسعت حرکت است.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید