جوانمرد خشمگین
آن سال که آمیتاب باچان بهخاطر عمل جراحی معدهاش راهی بیمارستان لیلواتی هند شد، خیلی از روزنامهها نوشتند که «هندوستان عملا به حالت نیمه تعطیل درآمده». برای هندیها سینما با آمیتاب باچان تعریف میشود؛ مرد قد بلندی که خیال پیر شدن و از کار افتادن ندارد. با این حال کمتر کسی میداند که موهای زیبای روی سر باچان، مصنوعی است یا اینکه فامیلی واقعیاش اصلا باچان نیست و «اسریواستاوا» است.
آمیتاب باچان در اللهآباد هند به دنیا آمد. پدرش، هریوانش رای باچان، یکی از مشهورترین شعرای هند بود. قرار بود اسم آمیتاب «انقلاب» بشود، ولی قرعه به آمیتاب افتاد. فامیلی «باچان» هم در واقع اسم مستعاری بود که پدرش برای خودش انتخاب کرده بود و بعدها روی پسرش باقی ماند.باچان توی یکی از مصاحبههایش گفته بود: «وقتی که من از بمبئی آمدم، فقط گواهینامه رانندگی داشتم. پیش خودم گفتم اگر بازیگر شوم، شاید بتوانم یک ماشین بخرم... من حتی جایی را نداشتم که بتوانم در آن استراحت کنم یا بخوابم.»
باچان بعد از رفتن به کالج شروود و دانشگاه دهلی، وارد سینما شد. نخستین کارش فیلم سیاه و سفید «هفت هندی» بود و از آن موقع تا حالا در بیش از 190فیلم ظاهر شده. هندیها در این سالها القاب زیادی به او دادهاند؛ بی بزرگ، (B)، صنعت یک نفره، شاهنشاه بالیوود،ای بزرگ(A) و... ولی مشهورترین لقبش «جوانمرد خشمگین» است که گویای تیپ غالب او در محبوبترین فیلمهایش است.
سال 1984 باچان گول خورد و وارد سیاست شد و رفتوآمدهایی با خانواده راجیو گاندی (نخستوزیر وقت هند) پیدا کرد. همان موقع برای تصاحب صندلی پارلمان اللهآباد با یکی از مشهورترین سیاستمداران هند به اسم باهو گونا، وارد رقابت شد و توانست 68/2درصد آرا را به خودش اختصاص دهد و برنده میدان شود. اما 3 سال بعد فهمید که عجب کلاه گشادی سرش رفته و تصمیم گرفت هر جور که شده بیخیال سیاست شود. بنابراین قبل از اینکه دورهاش تمام شود، از سمتش استعفا داد. شایعه شده بود که استعفای او احتمالا بهخاطر رسواییهای سیاسی دهه 80 هند است؛ رسواییهایی که یکی از پایههای اصلیاش همان جناب نخستوزیر راجیو گاندی بود. با این حال باچان خودش را درگیر این ماجراها نکرد و از خانواده گاندی هم بهتدریج دوری کرد. او بعدا گفت که «هرگز نباید وارد سیاست میشدم».