یکی امدادگر، یکی رزمنده
زهرا سیاهپوست از زنان امدادگر دوران دفاعمقدس است. او بهیاری را در سال1357 یاد گرفته بود و در سال1360 در رشته کارشناسی پرستاری شرکت کرده بود. همسرش احمد دالکه از رزمندههایی بود که همیشه در جبهههای جنگ حضور داشت. مدتی از ازدواجشان نگذشته بود که دالکه شهید شد و سیاهپوست بعد از شهادت همسرش تصمیم گرفت تا بیش از پیش به جبهه و رزمندهها خدمت کند. او این کار را تکلیفی برای خود میدانست. برای همین هر جا نیاز به کمکش بود خودش را بیچون و چرا میرساند. او درباره نخستین ماموریتش به جبهه میگوید: «وقتی به منطقه جنگی رسیدیم نخستین جایی که ما را بردند، جایی بود نزدیک آبادان که به آن دارخوین میگفتند. در دارخوین یک بیمارستان صحرایی درست کرده بودند که ما 2هفته در آنجا مجروحان را مداوا میکردیم.» سیاهپوست بعد از عملیات مرصاد در سال67 به تهران بازگشت و علاوه بر همکاری با سپاه در بیمارستان فیروزگر مشغول بهکار شد. او میگوید: «در عملیات مرصاد ما برای کمک به مجروحان به اسلامآباد رفتیم. شهر در وضعیت بدی قرار داشت. ما را به سولهای بردند و 6روز آنجا بودیم؛ بی هیچ امکانات غذایی و بهداشتی. موقعیت سوله در جایی واقع شده بود که هم ممکن بود هواپیماهای خودی مارا بمباران کنند و هم هواپیماهای عراقی ما را بمباران میکردند. »