وحید نادری؛ کارشناس*
امروزه گسترش فناوری اطلاعات و ارتباطات و بهتبع آن فضای مجازی و شبکههای اجتماعی بهگونهای است که در هر جای زندگی انسانها، جلوههای حضور آنها به چشم میخورد. اینترنت و سرویسهای ارائهشده در قالب آن، در عین حال که ابزار مفیدی برای کسب و تبادل اطلاعات هستند، اما میتوانند مخرب نیز باشند. اینترنت ابزار قدرتمندی است که هم میتواند باعث فساد شود و هم ابزار آموزش و تعلیم و رشد علمی، فرهنگی و اجتماعی افراد را فراهم آورد. هماکنون فضای مجازی و شبکههای اجتماعی تنها یک فضا برای سرگرمی نیست، بلکه زیرساخت اساسی بسیاری از خدمات روزمره انسانهاست که بدون آن نیازهای اولیه و اساسی بسیاری از آنها دچار مشکل اساسی خواهد شد. امروز دیگر نمیتوان نسخه حذف فضای مجازی برای زندگیها را تجویز کرد و توقع داشت که افراد فضای مجازی را از زندگی خود حذف کنند؛ چون بنا برگفته مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) برخی افراد در این فضا تنفس میکنند. اما نکته کلیدی موفقیت این فضا، مدیریت این فضا براساس رعایت حقوق حاکمیت و کاربران است. برخی افراد بدون هیچ محدودیت زمانی، ساعات بسیاری از شبانهروز خود را بدون اینکه هدف مشخصی برای این کار داشته باشند، صرف حضور در فضای مجازی میکنند، برخی برحسب عادت، روزگار خود را در فضای مجازی میگذرانند، برخی هم کاملا به آن اعتیاد پیدا کرده و نمیتوانند خود را از این فضا دور کنند و عدهای هم عنان زندگی خود را به فضای مجازی سپرده و هر چیز واقعی و غیرواقعی که در آن میبینند را باور کرده و آن را سرلوحه زندگی خود قرار میدهند و تمام زندگیشان متأثر از این فضاست، ولی این تنها بخشی از کارکردهای مثبت و منفی فضای مجازی است. واقعیت تلختر تأثیر مخرب آن بر سبک زندگی افراد یک جامعه و ایجاد بحران هویت در کاربران است؛ مخصوصا در کشورهایی که همواره در معرض تغییر هویت توسط بیگانگان قرار میگیرند.
کاربران باید بدانند همانگونه که رسانهها کارکردهای فراوان و مثبتی در شئون مختلف جوامع بشر دارند، میتوانند بهشدت3مسئله «میانمایگی»، «بیمایگی» و «سطحی بودن» را هم ترویج و بهعنوان یک روش و سبک زندگی مطرح کنند. کاربران باید توسط حاکمیت توجیه شوند که در این فضا علاوه بر ایجاد مشکلات مالی و قانونی، اختلالات رفتاری، تأثیرات اجتماعی نامطلوب، توسعه خشونت در بین کاربران بازیهای رایانهای، خدشهدار شدن سلامت روان، نقض حریم خصوصی افراد، ترویج اعتیاد و مشکلات عدیده جنسی انگیزهشان برای ادامه زندگی کاسته خواهد شد تا حدی که نیل پستمن، جامعهشناس آمریکایی، رسانههای جمعی را باعث تخریب فرهنگ، اخلاق، روابط اجتماعی و کانون خانواده و بهطورکلی انهدام بشریت دانسته است. این تلنگرها و ابراز نگرانی از میزان تأثیر رسانهها بر افکار عمومی مخاطبان همان چیزی است که زنگ خطر ضرورت صیانت از سبک زندگی ملل مختلف را به صدا درآورده و امروز شاهدیم کشورهای گوناگون در این زمینه دغدغه دارند و با تصویب قوانین مختلف بهدنبال مدیریت صحیح این فضا هستند.
راهاندازی اینترنت محلی توسط روسیه و چین، استفاده از محدودیتهایی برای کاربران خاص در استرالیا، تصویب حاکمیت فناوری در فضای سایبری توسط عربستان، حمایت از نهاد تنظیمگر دولت در هند، قانون کمیسیون تجارت فدرال، قانون حفظ حریم خصوصی ارتباطات الکترونیکی، قانون کلاهبرداری و سوءاستفاده رایانهای، قانون حفاظت از حریم خصوصی آنلاین کودکان، کنترل حمله به هرزهنگاری غیردرخواستی و قانون بازاریابی در کشور آمریکا از مهمترین این قوانین است. با توجه به بررسیهای صورت پذیرفته درخصوص پیشرفت سرسامآور فناوری و رشد کاربران فضای مجازی، بعید نیست در آیندهای نه چندان دور، زندگی مجازی از زندگی حقیقی انسانها هم مهمتر شده و حضور در فضای مجازی بهعنوان اولویت اول انسانها ترویج یافته و بهعنوان یک سبک زندگی مطرح شود؛ هر چند کشور ما دارای محدودیتهای زیادی مانند عدمفرهنگسازی در زمینه نحوه استفاده از فضای مجازی، عدمحل مشکلات عدیده کسبوکارهای اینترنتی، محدود ساختن آزادی بیان، حل و تفسیر نشدن مسئله دفاع از حقوق کاربران یا محدود شدن آنها، عدمتولید محتواهای مطلوب جهت انتشار و... درخصوص مدیریت این فضا و پیادهسازی طرحهایی در این زمینه است، ولی باید طرح آنچنان شفافیتی داشته باشد که بتواند دغدغههای کاربران مانند محدود شدن هر نوع خدمات خارجی اینترنتی، محدود شدن و فیلترینگ شبکههای خارجی، تعطیلی کسبوکارهای خانگی، اجبار مردم جهت استفاده از پیامرسان داخلی را پاسخگو بوده و به آنها این امیدواری را بدهد که این طرح صرفا جهت از دسترس خارج کردن اپلیکیشنهای غیرمجاز و سودجو، حفظ حریم خصوصی کاربران از افراد سودجو، تشکیل صندوق حمایت از شبکههای داخلی، استفاده از پیامرسانهای ایمن، اعطای مجوز به کسبوکارهای خانگی و... ایجاد و تصویب میشود. وجود این قوانین و طرحها در جهت ایجاد یک نظم نوین در سطوح مختلف ملی و بینالمللی نیاز اصلی جوامع بوده که براساس آن سلطه جریانات امپریالیسمهای رسانهای شکسته شده و هیچ کشوری درصدد ایجاد بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی از طریق ابزار پرکاربرد فضای مجازی و شبکه اجتماعی نباشد و درصورت ایجاد آن توسط نهادهای مدنی مورد بازخواست قرار گیرد. از طرف دیگر مهارتافزایی در زمینه سواد رسانهای، هوش دیجیتال و مهارتهای زیستی در دنیای دیجیتال از اهمیت بالایی برخوردار بوده و غفلت از این آموزهها به تغییرات فرهنگی متاثر از رسانهها سرعت بیشتری میبخشد. در طرح یادشده باید به این مسئله توجه ویژهای شده و این طرح پیادهسازی شود. مؤلف این مقاله درنظر دارد با پیشنهاد طرح یادشده، اختیارات صاحبان قدرت در فضای مجازی را محدود کند.
نظم نوین مجازی؛ ضرورت یا مصلحت
*مدیر فضای مجازی جنگهای نوپدید نزاجا