
آتشی که گلستان مهربانی شد

ساختمانی در شهر رودسر آتش میگیرد. درست اواسط خیابان امامخمینی(ره). 2واحد تجاری به قول آتشنشانها، طعمه حریق میشود و آژیر قرمز به صدا درمیآید. اما پیش از آنکه آتشنشانها از میله سر بخورند، لباسهای ضدحریقشان را بپوشند و در ماشینهایشان جاگیر شوند، پیش از آنکه خودروهای آتشنشانی از ایستگاههای کلاچای، واجارگاه، چابکسر و شلمان روانه شوند بهسوی حادثه، دود غلیظ آسمان را پر کرده و اجناس داخل مغازهها تنها چند دقیقه تا از بین رفتن کامل فاصله دارند.
شاید فکر کنید مثل خیلی وقتها که آدمها ترجیح میدهند از دور شاهد وقایع باشند و دخالتی نکنند و به یک فیلم و عکس گرفتن با موبایل بسنده کنند، این بار هم مردم ایستادهاند و آتش گرفتن ساختمان را تماشا کردهاند. اما اینبار یک اتفاق یا بهتر است بگوییم یک اتحاد از پیش تعیین نشده، یک همت جمعی باعث شد تا حادثه جور دیگری رقم بخورد.
آدمها در پایین ساختمان به 2دسته تقسیم میشوند، عدهای میروند داخل ساختمان و مغازه فرش فروشی و فرشها را همانطور لوله شده از پنجره پرتاب میکنند توی خیابان. عدهای هم میایستند آن پایین و فرشها را تحویل گرفته و گوشه خیابان روی هم تلنبار میکنند.
آتشنشانها از راه میرسند، دود سیاه و غلیظ سر کشیده به آسمان، فروکش میکند. آتش خاموش میشود و مردم متفرق. فروشگاه فرش سوخته و از دوده سیاه شده، اما فرشها سالم است و به لطف مردم آسیبی بهآنها وارد نشده. اتفاقی که در این روزها کمتر شاهدش هستیم، چرا که بیتفاوتیها از همدلی و کمک به همنوع پیشی گرفته و در خیلی از اتفاقات ریز و درشتی که هر روز در شهر میافتد، دیگر کسی مثل قهرمان فیلمهای حادثهای نمیزند به دل آتش تا همه تحسینش کنند.
اما اتفاقی که در رودسر افتاد، نشان داد که انسانیت هنوز هم زنده است و میشود روی هموطنان و مهربانیشان حساب کرد. میشود امیدوار بود که در این بلاهای روزگار، هنوز هستند کسانی که کمک به همنوع را به مصلحت خودشان ترجیح دهند.