نظریه دریافت مبتنی بر الگوی رمزگذاری و رمزگشایی استوارت هال
ظهور نظریه دریافت در ارتباطات
حدیث عارف
نظریه دریافت در مطالعات ارتباطی به مقاله «رمزگذاری و رمزگشایی در گفتمان تلویزیونی» اثر استوارت هال نسبت داده میشود. الگوی هال، در واقع نقطه آغاز رویکرد نشانهشناختی در ارتباطات است که بر کنش متقابل میان مخاطب و متن و همچنین چارچوبهای اجتماعیای که در چنین تعاملی صورت میگیرد، تأکید دارد. به زعم آین انگ، در تحلیل دریافت، پیشفرض بنیادین این است که متون رسانهای دارای معانی ثابت یا ذاتی نیستند بلکه در لحظه دریافت متون از طرف مخاطب این متون معنا مییابند؛ یعنی هنگامی که مخاطب، متن را قرائت، تماشا و استماع میکند. به بیان دیگر مخاطب را مولد معنا میشمرند و نه صرفا مصرفکننده محض محتویات رسانهای. در واقع نظریه دریافت بر آن است که نهتنها اهمیت تجربه مخاطبان بلکه معنای اقتباس شده از محتوای رسانهها نیز تا حد زیادی به تصورات، تجارب و مکان اجتماعی هر یک از مخاطبان بستگی دارد. در نیمه نخست قرن بیستم، این رویکرد در مطالعات ارتباطی مسلط بود که متون یک معنا بیشتر ندارند و آن همان معنایی است که توسط تولیدکننده متن در رسانهها رمزگذاری شده و مخاطب نیز همان معنای مورد نظر رمزگذار را رمزگشایی میکند. اما از نیمه دوم قرن بیستم، اینگونه منفعل بودن مخاطب به چالش کشیده شد. هال در مقاله رمزگذاری و رمزگشایی به توصیف تئوریک و فشردهای از چگونگی تولید و انتشار پیامها با توجه ویژهای به تلویزیون میپردازد و مدلی 4مرحلهای از ارتباط ارائه میدهد که شامل تولید، پخش، مصرف و بازتولید است. براساس این مدل، پیامهای ارتباطی میتوانند از سوی گروههای مختلف اجتماعی و فرهنگی به طرق متفاوت، «بازخوانی» یا «رمزگشایی» شوند. طبق این الگو ابتدا معانی و پیامها توسط دستاندرکاران رسانهها «تولید» میشوند و رمزگذار آنها را از رویدادهای خام و پردازشنشده اجتماعی بهصورت یک گفتمان معنادار درمیآورد و سپس مخاطبان باید آن گفتمان را رمزگشایی و فهم کنند. اگر هیچ معنایی از گفتمان مستفاد نشود، «مصرف» نخواهد شد و چنانچه آن معنا عملا بیان نشود، تأثیری هم ندارد. اگر مخاطبانی اقدام به رمزگشایی از آن گفتمان کنند، خود این عمل بدینترتیب به رفتاری اجتماعی تبدیل میشود، یعنی یک رویداد خام اجتماعی که میتواند در گفتمانی دیگر رمزگذاری شود. به این ترتیب از طریق گردش گفتمان، «تولید» تبدیل میشود به «مصرف» برای اینکه مجددا به «تولید» تبدیل شود. به بیان دیگر معانی و پیامهای گوناگون تنها انتقال نمییابند بلکه با توجه به جایگاه مخاطبان در سایر گفتمانها «بازتولید» میشوند. هال همچنین اشاره میکند که 2برهه رمزگذاری و رمزگشایی شاید کاملا قرینه یکدیگر نباشند. بنابراین چه بسا آنچه تولیدکننده از معانی مورد نظر خود قصد کرده بود با آنچه مخاطبان مصرف میکنند، مطابقت نداشته باشد.
هال با پیروی از تمایزی که «بارت» میان رمزهای «صریح» و «ضمنی» قائل میشود، معتقد است در سطح رمزهای صریح یک توافق تقریبا جهانی میان معانی رمزگذاران و رمزگشایان وجود دارد اما کارکرد ایدئولوژیک متن تلویزیونی، در سطح معنای ضمنی رخ میدهد. با توجه به آنچه گفته شد، هال 3موضع یا جایگاه فرضی را هنگام رمزگشایی برای مخاطبان در نظر میگیرد. موضع مسلط-هژمونیک زمانی رخ میدهد که بیننده معنای ضمنی را به شکل کامل و سرراست بگیرد و لذا به لحاظ ایدئولوژیک تحت سلطه معنای کدگذاری شده خواهد بود. دوم موضع جرح و تعدیل شده یا توافقی است که مبتنی بر چانهزنی است و با خوانش دو جنبهای همراه با آمیزهای از عناصر سازگاریافته و مخالف است. موضع سوم، موضع تقابلجو یا متضاد است که زمانی رخ میدهد که خوانندگان مبتنی بر درک کامل ابعاد صریح و ضمنی پیام هژمونیک، پیام تلویزیون را در یک چارچوب ارجاعی جایگزین درک میکنند.
الگوی رمزگذاری و رمزگشایی هال منجر به ظهور نظریه دریافت در ارتباطات و مطالعات فرهنگی شد هرچند که برخی محققان معتقدند که الگوی هال را باید از نظریه دریافت جدا دانست؛ چراکه دریافت، بر لحظه مواجهه مخاطب با متن نظر دارد و به متن و نحوه رمزگذاری آن نمیپردازد اما برخی دیگر نظریه دریافت را رویکرد جامعی میدانند که مدل هال هم در بطن آن قرار دارد. با همه این تفاسیر، بهطور کلی میتوان نظریه دریافت را اینگونه تعریف کرد که دریافت یعنی تغییر برداشت مخاطب از متن با گذشت زمان. در واقع معنای هر اثری با هر بار خوانده شدن تغییر میکند. این تغییر برداشت مخاطب میتواند حاصل عوامل متعددی ازجمله سن، موقعیت و جایگاه اجتماعی، سطح تحصیلات و... باشد.