• چهار شنبه 26 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 7 ذی القعده 1445
  • 2024 May 15
چهار شنبه 12 مرداد 1401
کد مطلب : 167810
+
-

اعتماد

آریل دورفمن

از این کلمه جعل خوشم نمی‌آید. اما اعتراف می‌کنم که اوایل همین کار را می‌کردم یعنی با خودم می‌گفتم این کار فقط یک تقلید صاف و ساده است. معلم‌ها نامه می‌دادند و از نمره‌های بد و از شیطنت‌های بچه‌ها شکایت می‌کردند. آن وقت من امضای پدر و مادر بچه‌ها را جعل می‌کردم. اما چندان طولی نکشید که این بچه‌بازی‌ها را کنار گذاشتم و رفتم به یک مرحله‌ای که خلاقانه بود. همان طور که سوزانا بهم گفته بود نامه‌هایی می‌نوشتم با عذر و بهانه‌های پر آب و تاب، حتی پیشنهادهایی هم می‌دادم. خلاصه، از برکت این کار من، خیلی از بچه‌ها هر وقت خوش داشتند از مدرسه جیم می‌شدند. بزرگ‌ترین پیروزی من آن روز بود که ناظم مدرسه نامه کم و بیش توهین‌آمیزی را به پدرم نشان داد که من به اسم او نوشته بودم. و در آن به سوسیس بسیار مزخرفی اعتراض کرده بودم که توی مدرسه به زور به خوردمان می‌دادند؛ پدرم تأیید کرد که آن نامه را نوشته، اما بعدها پیش من اعتراف کرد که لابد حافظه‌اش سربه‌سرش می‌گذارد چون اصلا یادش نمی‌آید چنین نامه‌ای نوشته باشد. اما مهم این بود که با مضمون نامه موافق بود: آن نامه درواقع هم سبک نوشتن او را نشان می‌داد هم فکرش را. آن وقت بود که فهمیدم سوزانا حق دارد که می‌گوید من علاوه بر تقلید فنی، دست نوشته آدم‌ها از عمیق‌ترین عواطفشان در وقت نوشتن هم تقلید می‌کردم. یعنی از روحشان.

این خبر را به اشتراک بگذارید