خاصترین آقای خاص دنیا
عیسی محمدی - روزنامهنگار
پسر! فکرش را بکن که وضع مالیات خوب نباشد، حتی پول جایی را نداشته باشی که بروی تمرین کنی و ناچار باشی که آلونکی در حیاط خانهات بسازی که انگار کن دخمهای شبیه استودیوهای خانگی باشد و بعد هم بیایند و خرابش کنند، حتی پول نداشته باشی که تا ازگل تهران بروی که یکی از بزرگترین کارگردانهای تاریخ سینمای ایران را ببینی که برایش تیتراژ بسازی و رفقایت پول بگذارند که بتوانی به آنجا برسی، ولی باز هم ادامه بدهی و ادامه بدهی و ادامه بدهی. و بعد به جایگاهی برسی که خاصترین صدای موسیقی پاپ ایران بشوی. به جایی برسی که در انتخاب چهره موسیقی سال یکی از سایتهای معتبر طی چند سال، یک طرفت محمدرضا شجریان باشد و طرف دیگرت همایون شجریان؛ یعنی که یکتنه از حیث اقبال عمومی، توانسته باشی در کنار خانواده بزرگ شجریانها ایستاده باشی. مگر یک موزیسین از زندگیاش دیگر چه میخواهد؟
البته خاص بودن جناب چاوشی، فقط به این چیزها نیست. آخرین کنسرتی که از او دیدهاید کی بوده؟ آخرین مصاحبه یا حضور تلویزیونی از او را به یاد دارید؟ فکرش را بکن که مهران مدیری با آن شهرت، جلوی دوربین و در برنامه معروفش گردن کج کند و خواهش، که جناب چاوشی به برنامه ما بیا!
چاوشی راهی را که بیشتر هنرمندان موسیقی ما در عرصه آواز میروند نرفته است؛ اینکه کنسرتهای فراوان بگذارد و مدام به برنامههای مختلف رسانهای و اجتماعی برود تا در قبال دریافت چند سکه، یا بخواند یا یک مشت حرفهای تکراری، تحویل جماعت بدهد. از این حیث، 3 بر هیچ از بقیه عقب است؛ ولی در نتیجه نهایی 10 هیچ از بقیه جلوتر است. این اگر خاص بودن نیست، پس چیست؟
امروز سالروز تولد خوانندهای است که با صدایش خاطرهها داریم؛ با آن صدای زخمی ِ غمزده که انگار آفریده نشده است برای شاد یا حتی معمولی بودن؛ حتی وقتی که بخواهد شعرهای مولانا را با ریتمهای شاد بخواند. بله، امروز تولد کسی است که حالا او را باید نیمه غمگین جماعت ایرانی بدانیم؛ چیزی که باعث شده تا برخلاف مسیری که دیگران طی کردهاند برود و بدون هیچ تلاش اضافه، آن بالاها بایستد و غم بباراند برای ما ایرانیان عاشق غم را... .