حامد یزدانی _ روزنامهنگار
یکی از برنامههای فرهنگی صادق آهنگران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون، نوحهخوانی در جوار خانه خدا در ایام حج بوده است. او بیش از ۶۰ بار در قالب حج تمتع یا عمره و از طریق سپاه، بعثه امام خمینی(ره) یا بیت رهبری به حج رفته و در آنجا دعا و نوحه خوانده است. واقعه مهم زندگی حاج صادق آهنگران در سفرهایش به عربستان، حضور او در فاجعه خونین حج سال ۱۳۶۶ به همراه پدر و مادرش است که خاطره تلخی در ذهن او به جای گذاشته است. او در رثای شهدای آن حادثه نوحهای خوانده که سربند آن «مکه شد کربلا واویلا - از جور اشقیا واویلا» است. در ادامه به شرح خاطرات حاجصادق آهنگران از مشرف شدن به سفر حج که در کتاب تاریخ شفاهی خود با عنوان «با نوای کاروان» توسط مرکز اسناد و تحقیقات دفاعمقدس در سال ۱۳۸۹ منتشر شده است، میپردازیم. این مداح روایت میکند:
یادم هست که نخستین بار، سال ۵۹، قرار شد با حسین علمالهدی به حج بروم. برنامهریزی کردیم در مراسم برائت از مشرکین تعدادی عکس و پوستر امام خمینی(ره) را بین حجاج سایر کشورها توزیع کنیم. علمالهدی موضوع را با آقای محسن رضایی در میان گذاشت. آقا محسن هم برای کسب تکلیف، به دفتر حضرت امام(ره) اطلاع داد که ما قصد داریم چنین کاری انجام بدهیم. وقتی امام(ره) از ماجرا مطلع شدند، مخالفت کردند و گفتند: «این کار صلاح نیست.» البته آن سال من توفیق پیدا نکردم که به حج مشرف شوم. بنابراین، نخستین حضورم در مراسم حج، در سال ۶۰ بود. آن سال، همراه کاروان بعثه زودتر از سایر کاروانها عازم عربستان شدم.
همراه با پدر و مادر در فاجعه خونین مکه
سال ۶۶ بود که پدر و مادرم با یکی از کاروانهای اهواز به حج مشرف شدند. من هم آن سال در مکه بودم. در آن سال توفیق خواندن قسمت مرثیه دعای کمیل را در مدینه در جوار ائمه بقیع داشتم که هیچوقت لذت آن از یادم نمیرود. هر سال، ایرانیها در سفر حج 2راهپیمایی بزرگ در مدینه و مکه برگزار میکردند. آن سال هم طبق معمول، قرار بود روز هشتم ذیالحجه مراسم برائت از مشرکین برگزار شود. در این راهپیمایی بزرگ، حجاج ایرانی و حجاج خیلی از کشورهای دیگر، حضور پیدا میکردند و شعار «مرگ بر آمریکا» «مرگ بر اسرائیل» سر میدادند و صدای آنها سراسر خیابانها را فرامیگرفت. آن روز صبح قبل از شروع راهپیمایی، در بعثه رهبری مشغول خواندن شعری بودم که یکی از دوستانم آمد و گفت: «حاج صادق، امروز اوضاع غیرعادی است. سعودیها مثل هر سال نیستند. خیابانها پر از نیروهای نظامی و امنیتی است.» در همین حین، حجتالاسلام هادی غفاری وارد بعثه شد و با ناراحتی گفت: «وضعیت مکه اصلاً عادی نیست. اوضاع بههمریخته و مشکوک است» بلافاصله فؤاد کریمی، نماینده اهواز در مجلس شورای اسلامی که عربزبان بود، آمد و گفت: «من از شرطهها پرسیدم که چه خبر است؟ برای اینکه به من مشکوک نشوند، گفتم که عراقی هستم و از این راهپیمایی ایرانیها ناراحتم. میخواهم با شما همکاری کنم. آنها بعد از شنیدن حرف من پوزخندی زدند و گفتند که ما خودمان امسال میخواهیم خون بهپا کنیم تا درس عبرتی برای ایرانیها شود و دیگر از این کارها نکنند.»
نیروهای سپاه به نماینده امام در امور حج گفته بودند که اوضاع چندان مساعد نیست و احتمالاً سعودیها قصد انجام دادن اقداماتی را دارند، اما ایشان گفته بودند که مراسم حج باید برگزار شود... در بعثه رهبری برنامهریزی شده بود که جانبازها در راهپیمایی، چند صف عقبتر از بقیه باشند و عدهای از جوانهای تنومند و جسور جلوی صف حرکت کنند که اگر درگیری شد، آنها صف سعودیها را بشکنند و بقیه جلو بروند. بین ما و جانبازها یک فضای خالی به وسعت 40متر بود... سریع به سمت صف جلو رفتم. هنوز چند دقیقه از شعار دادن آقای مرتضاییفر که میگفت: «الموت لآمریکا، الموت لاسرائیل» نگذشته بود که پلیس و نیروهای نظامی سعودی درگیری را شروع کردند. آنها هم از جلو و هم از پشت سر راهپیمایان تیراندازی میکردند.
سعودیها به صغیر و کبیر رحم نکردند
ما صف اولیها با سرعت بهطرف سعودیها حرکت کردیم و به آنها فشار آوردیم تا عقب بروند. آنها ترسیدند و عقبنشینی کردند. من فریاد میزدم و به مردم میگفتم کسی نترسد. در آن گیرودار، یکدفعه یک شرطه با باتوم به سرم زد. گیج شدم و سرم غرق خون شد، ولی توجهی نکردم و کارم را ادامه دادم. سعودیها با گلوله و آب جوش و باتوم و سنگ تلاش میکردند ایرانیها را پراکنده کنند. به صغیر و کبیر هم رحم نمیکردند. محل درگیری ما زیر پل حجّون بود. از جانم گذشته بودم و با تمام وجود مقاومت میکردم. حین سنگاندازی بهطرف مأموران آل سعود، دیدم یکی از حجاج ایرانی را از بالای پل به پایین انداختند. عدهای از پیرمردها، پیرزنها و جانبازها زیر دستوپا افتادند و کشته شدند. پلیس عربستان دست از تیراندازی برنمیداشت. آنها با قساوت تمام، عده زیادی از حجاج را به شهادت رساندند... .
وقتی درگیری شروع شد، حجاج فلسطینی و لبنانی نهایت محبت را در حق حجاج ایرانی انجام دادند و در هتلهایشان را به روی آنها باز کردند تا ایرانیها به آنجا پناه ببرند. مادرم هم همراه عده دیگری از حجاج ایرانی به یک هتل فلسطینی پناه برده و تا پایان درگیری همانجا مانده بود. بعد هم آنها کمک کرده و او را تا هتل اهوازیها رسانده بودند. گمان میکنم در آن درگیری، نزدیک به ۳۰۰ نفر از حجاج ایرانی شهید و حدود ۶۰ تن از نیروهای سعودی کشته شدند.*
* در روز جمعه ۹ مرداد ۱۳۶۶، نیروهای امنیتی آل سعود به حجاج ایرانی که شعار «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» میدادند، حمله کردند. این فاجعه در زمان حکومت ملک فهد رخ داد و در پی آن، ۲۷۵ حاجی ایرانی و ۴۵ نفر از حجاج کشورهای دیگر به شهادت رسیدند.
خاطره صادق آهنگران از حج
هتک حرمت به زوار ایرانی در حج 35سال پیش
در همینه زمینه :