درگذشت جیمز کان
خداحافظی با پسر بزرگ خانواده کورلئونه
مسعود پویا - روزنامهنگار
با انتشار خبر درگذشت جیمز کان، احتمالا نخستین تصویری که علاقهمندان سینما از او به یاد آوردند، معروفترین نقشآفرینیاش بود در فیلم «پدرخوانده» (۱۹۷۲)؛ در نقش سانی کورلئونه، پسر بزرگ خانواده که جیمز کان با اتکا به ویژگیهای فیزیکی و آن مردانگی آمیخته به خشونت، قدرت و توانایی جسمانی را در پسران کورلئونه نمایندگی میکرد. خشونتش در شروع فیلم با شکستن دوربین عکاسی که از مراسم عروسی خواهرش عکس گرفته بود، با اسکناسهایی که بعد از اعمال خشونت برای عکاس نگونبخت پرتاب کرد، در یادها ماند و بیش از همه و این روزها که از دنیا رفته، سکانس معروف گلولهبارانشدنش با آن همه تیری که بهسویش شلیک شد که هنوز هم فصل تکاندهندهای است. بازیاش در پدرخوانده محصول رفاقتش با کوپولا دانسته شد که پیش از آن در فیلم «اهل باران» (۱۹۶۹) هم برای کارگردانی که هنوز گمنام بود، جلوی دوربین رفته بود. هرچند در فضای پرتنش تولید پدرخوانده، بازی جیمز کان در نقش سانی حکم نوعی گروکشی را برای کوپولا داشت تا کمپانی در عوض رضایت دهد آلپاچینو نقش مایکل کورلئونه را بازی کند. البته نه به این آسانی و در واقع اصرار تهیهکننده باعث شد نقش سانی به جیمز کان برسد. بعد از آنکه رابرت ایوانز با اصرار خواست که جیمز کان نقش مایکل را بازی کند، کارمین کاریدی برای نقش سانی انتخاب شد. بهگفته ایوانز، او به فرانسیس فورد کوپولا گفت که فقط درصورتی میتواند از آلپاچینو در نقش مایکل استفاده کند که رل سانی را به کان بدهد. مجموعهای از عوامل در نهایت دست بهدست هم داد تا نقش سانی به جیمز کان برسد که یک نامزدی اسکار را هم برایش به همراه داشت. در فصل پایانی پدرخوانده2 هم در آن سکانس فلشبک خاطرهانگیز حضورش دلپذیر بود با آن قلدری همراه با مهربانی که در دوبله فارسی هم بهرام زند برایش سنگ تمام گذاشته بود.
اما پیش از پدرخواندهها هم کان جای پایش را در هالیوود محکم کرده بود. در ۲همکاری با هوارد هاکس در فیلمهای «خط سرخ هفتهزار» (۱۹۶۵) و «الدرادو»(۱۹۶۶) که در دومی بهعنوان بازیگری جوان مقابل جان وین و رابرت میچم کم نمیآورد و ضلع سوم مثلث مردانه فیلم هاکس است. در دهه۷۰ یکی از بهترین جلوههای حضورش با بهکارگیری همان توانایی جسمانی را در فیلم «رولربال»(۱۹۷۵) بهنمایش گذاشت. در فیلم و نقشی که کاملا انگ جیمز کان بود. تصویر قهرمان کهنهکاری که در ورزشی بهشدت خشن و مردانه نقش یک فوقستاره را ایفا میکند، پرسونای آشنای جیمز کان را بازتاب میداد. در انتهای دهه۷۰ احتمالا هیچ فیلمی به اندازه «یک سوار از راه میرسد» (۱۹۷۸) منطبق با ویژگیها و تواناییهایش نبود. در نقش فرانک قهرمان جنگ که در بازگشت به خانه با انواع و اقسام توطئهها و دسیسهها مواجه میشود. در وسترن متفاوت آلن ج. پاکولا که به فیلم نوآر پهلو میزند، کیفیت حضور جیمز کان بهعنوان قهرمانی که مردانگی همراه با خشونت را با مهر و عطوفت همراه میکند، چشمگیر است.
بازی در «سارق» (۱۹۸۱) افتتاحیه خوبی برای ورود به دهه۸۰ بود. تسلط و اشراف و انطباق با نقش، جیمز کان را به یکی از ارکان موفقیت این ساخته مایکل مان تبدیل کرد. هرچند دهه۸۰ میلادی دستاورد چندانی برای جیمز کان به همراه نداشت. بهترین نقشآفرینیاش در این سالها بازی در نقش گروهبان هازارد در فیلم «باغهای سنگ» (۱۹۸۷) بود که شکست تجاری سنگینش باعث شد منتقدان هم جدیاش نگیرند. بهعنوان بازیگری که بیشتر با تحرک و شور فراوان متکی بر تواناییهای جسمانی، شمایلی از مردانگی را به نمایش میگذاشت، در «میزری» (۱۹۹۰) نقشی به کل متفاوت را بر عهده گرفت. نقش نویسندهای که گرفتار آنی ویلکس (کتی بیتس) شده و در بیشتر دقایق فیلم، با پایی شکسته در منطقهای دورافتاده در حال نگارش رمان و در واقع زندانی پرستارش است. هرچند در نهایت همان قوای جسمانی بازیافتهاش است که در نهایت باعث نجاتش میشود. جیمز کان در سالهای بعد بهندرت نقش مطلوبش را یافت؛ با بالا رفتن سن و سال به مرور کم کار شد. نقشهای کوتاه در فیلمهایی که شاخص نشدند یا اگر هم سر و صدایی کردند، مثل «داگویل»، بازی جیمز کان سهم چندانی در موفقیتش نداشت. میشود گفت با گذر از ۶۰سالگی جیمز کان به بازیگری حاشیهای بدل شده بود؛ و وقتی در ۸۲سالگی از دنیا رفت، سالها بود که کمتر جلوی دوربین دیده شده بود. جیمز کان پا به سن گذاشته را کمتر بهخاطر میآوریم و نامش تداعیکننده شور و اشتیاق و خشونت مردانهای است که با مهر آمیخته و بهترین جلوهاش را در نقش سانی کورلئونه دیدهایم. بیجهت نیست که کوپولا و رفقا در پیامهایشان پیشقراول صف سوگواران درگذشت جیمز کان شدهاند.
بعد از نیم قرن، پسر بزرگ خانواده کورلئونه دوباره از دنیا رفته است؛ اینبار اما خبری از گلولهباران نبود و همهچیز در آرامش اتفاق افتاد.