یادی از 291هموطن ایرانی که در آبهای خلیجفارس به شهادت رسیدند
جنایتی که آمریکا رقم زد
فرنیا عرب امینی؛ روزنامهنگار
خلیج نیلگون فارس هیچگاه از یاد نمیبرد اتفاق تلخی که 12تیرماه سال 1367به چشم دید؛ روزی که آمریکای جنایتکار با شلیک 2موشک از ناو جنگی وینسنس متعلق به نیروی دریایی ایالات متحده، هواپیمای مسافربری ایرانی ایرباس به مقصد دبی را مورد حمله قرار داد. در یک آن هواپیما منفجر شد و مسافرانش به شهادت رسیدند. شیطان بزرگ با رقمزدن چنین واقعهای قصدش تضعیف اقتدار ایران بود اما جز بیآبرویی و بیاعتباری در جامعه بشری پیامد دیگری برایش نداشت.
پرواز 655ایرباس
12تیرماه سال 1367.فرودگاه بندرعباس. 290مسافر در سالن فرودگاه برای اعلام پرواز لحظهشماری میکنند. پرواز 655ساعتی پیش از تهران به مقصد بندرعباس عازم شده بود تا در آنجا هم سوختگیری کند و هم مورد کنترلهای فنی قرار بگیرد.
عدهای از مسافران تهرانی بودند و باقی کسانی بودند که از بندرعباس قصد سفر به دبی را داشتند. سوختگیری زمانبر بود و مسافران باید ساعتی در سالن انتظار استراحت میکردند. تعداد زن و بچهها بیشتر از مردها بود. زنها مشغول حرف زدن و بچهها هم پی بازی و شیطنت. از پیرمردی که روی صندلی چرت میزد تا خانمی که سعی در آرام کردن کودک خود داشت هیچکدام نمیدانستند تا ساعتی دیگر چه تقدیری برایشان رقم زده و چه سرنوشت غمانگیزی را پیدا میکنند. هر کدام از آنها سفری خوش را در ذهنشان متصور شده بودند بیآنکه بدانند رؤیایی که در ذهن دارند به حقیقت نخواهد رسید.
در این میان بچهها بیشتر از همه خوشحال بودند. خیلیشان برای نخستین بار سوار هواپیما میشدند همین هیجانشان را زیاد میکرد. شاید دیوارها و صندلیهای فرودگاه یادش باشد از جملهای که دخترکی موطلایی به برادر کوچکش گفت: «از آن بالا میتوانیم دریا را ببینیم. مامان میگوید دریا خیلی زیباست.»
مسافران چون برگهای پاییزی افتادند
انتظار به پایان رسید و صدای خانمی در بلندگو پیچید: «مسافران پرواز 655به مقصد دبی...» همه ساک و چمدان بهدست وارد گیت شده و بعد هم سوار هواپیما شدند. ساعت 10:17 صبح را نشان میداد. کسی چه میداند شاید با اوج گرفتن از روی باند شیطنت بچهها هم کم شده و مشتاق شدند با شور و هیجانی وصفناپذیر زیباییهای خلیج نیلگون را تماشا کنند. اما گویی داشت اتفاقی میافتاد؛ حادثهای تلخ و مصیبتبار. ناو وینسنس آمریکا موشکهایش را بهسوی هواپیمای مسافربری ایرباس نشانه گرفته بود. بیآنکه دلیل موجهی داشته باشد. اصلا اگر دلیلش هم منطقی بود چرا به روی افراد بیدفاع و بیگناه.
با شماره معکوس ناخدا ویلیام راجرز 2موشک بهسوی هواپیما شلیک شد. صدای انفجار مهیب نهتنها هواپیما را لرزاند بلکه قامت ایران را به لرزه درآورد. این کالبد آهنی هواپیما بود که در هم شکسته و آتش گرفته بود. همراه با تکههای فلزی هواپیما پیکر سوخته مسافران چون برگهای پاییزی یکی یکی در آب میافتاد.
اعطای نشان لیاقت به ناخدای بیکفایت
آمریکا با جنایتی که رقم زد، خرسند از اینکه زهرش را به ایران ریخته است اما نمیدانست که تا ابد خود را بیآبرو کرده است. این شیطان بزرگ با گفتن دروغی آشکار گفت:«هواپیما را به جای یک هواپیمای نظامی ساقط کرده است.»
درحالیکه ناو وینسنس دارای مجهزترین سیستم ردیابی بود. سران آمریکا برای کشتار افراد غیرنظامی نهتنها از دولت و ملت ایران عذرخواهی نکرد که با دادن اعطای نشان لیاقت به ناخدای راجرز بیکفایت بیش از پیش چهره منفور خود را به دنیا معرفی کرد.
دلتنگی خلیجفارس تا ابد
با سقوط هواپیما عملیات جمعآوری اجساد قربانیان آغاز شد. نیروهای منطقه یکم دریایی ارتش (بندرعباس) همراه با 80غواص کار خود را آغاز کردند.
2فروند ناو، 2فروند هوانا و 4فروند بالگرد به محدوده انفجار اعزام شدند. کار جمعآوری قطعات هواپیما و پیدا کردن پیکر شهدا 52روز طول کشید. 52روز تلاش بیوقفه. پیکرها از آب گرفته میشد اما دمای هوای آنجا به بیش از 50درجه میرسید و همین کار را سخت کرده بود.
جسدها بهدلیل ماندن در آب ورم کرده و نمیشد آنها را در تابوت گذاشت برای همین به ناچار آنها را با برانکاردهای توری جابه جا میکردند.
کسانی که آن روزها در خلیجفارس بودند به چشم دیدند که تکههای بدن مسافران را به دستهای غواصان میچسبید. صحنههای دلخراشی که از تحمل به دور بود. اما خلیج همیشه فارس تا آخرین نفس آن روزها را فراموش نخواهدکرد.