• چهار شنبه 2 خرداد 1403
  • الأرْبِعَاء 14 ذی القعده 1445
  • 2024 May 22
سه شنبه 7 تیر 1401
کد مطلب : 164660
+
-

آن روی سکه سفر

زندگی پدیا
آن روی سکه سفر

مریم ساحلی

نگاه‌شان به دریاست و تفاوتی ندارد که از دور آمده باشند یا نزدیک. آنها دل به جاده زده‌اند و آمده‌اند تا گوش بسپارند به آواز امواج و پرواز پرندگان دریایی. آنها آمده‌اند تا تن به خنکای سایه درختان بسپارند و رویاهایشان را حوالی نسیمی که خواهرخوانده جنگل است، مرور کنند. آنها شبیه هم نیستند؛ عده‌ای شب‌هایشان را در اتاق‌های رو به دریای هتل‌های چندستاره می‌گذرانند و عده‌ای دیگر در هجوم شب‌هنگام پشه‌ها و فضای دم‌کرده چادرها.  می‌دانید مسافران که می‌رسند، حجمی انبوه از دلخوشی‌های کوچک و بزرگ، حسرت‌ها و آرزوها در شهر رها می‌شود. شما هم اگر اهل شهری باشید که مقصد سفر مسافران بسیار باشد، شاید این احساس را با تک‌تک سلول‌هایتان حس کرده‌اید. باید گفت «شاید»؛ چراکه تا عمری بر آدمی نگذرد و تلخ و شیرین روزگار را به کفایت نچشد، کمتر نگاهش روانه اعماق می‌شود. همین من تا یکی، 2‌ماه پیش مدام از خودم می‌پرسیدم، مسافرانی که در گرمای شرجی‌پوش شمال، خسته و عرق‌ریزان از راه می‌رسند و به‌جای نشستن روی صندلی رستورانی خنک، غذای ساده‌ خویش را با شعله گاز پیک‌نیکی طبخ می‌کنند و رخت و لباس فرزندانشان را با جریان کم‌رمق آب در گوشه پارک می‌شویند، چه لذتی می‌برند از سفر؟
مدام می‌پرسیدم از خود، چرا می‌آیند؟ چرا؟ 
حالا اما می‌دانم سفر همیشه از روی فراغت‌بال و دلخوشی و هوس تفریح نیست. این روزها که دشواری‌های زندگی برای بسیاری از مردم افزون‌تر شده است، می‌دانم کم نیستند آنهایی که پناه می‌آورند به دریا، به درختان و به مه سرازیر شده از کوه‌ها تا دمی رها شوند؛ تا جان‌شان زنده بماند. یک وقت‌هایی آدمی خسته می‌شود از سنگ و سیمان و در و دیوار. یک وقت‌هایی رنجوری دل و جانش چنان افزون می‌شود که خانه‌، کوچه و شهرش تنگ‌تر از همیشه به‌نظر می‌رسد؛ پس نگاه نمی‌کند به ماشینش که مدام جوش می‌آورد، نگاه نمی‌کند به جیبش، به قیمت هتل‌ها و غذای رستوران‌ها. آدم‌ها گاه به جایی می‌رسند که باید بروند و پناه ببرند به آب، درخت و علفزار. پس چمدان می‌بندند و بی‌خیال نگاه‌های سراسر پرسش راه می‌افتند.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :