خانهای با عطر ریحان
کتاب «خانهای با عطر ریحان» به قلم الناز نجفی داستان زندگی شهید روحانی و مدافع حرم هادی ذوالفقاری را روایت میکند. این کتاب سال1400 توسط انتشارات خط مقدم به چاپ رسیده است. زمان تولد این شهید به سال1367 برمیگردد. این شهید که در فتنه سال88 جانباز شده بود برای ادامه تحصیل در علوم حوزوی به شهر نجف سفر کرد. بعد از بروز تحولات در عراق برای دفاع از عتبات عالیات در سامرا و حرم عسکریین به عضویت سازمان بدر عراق درآمد. در یکی از روزهای سرد بهمن ماه سال93 که یک نیروی داعشی خودروی پر از مواد منفجره خود را به نزدیکی پایگاه استقرار رزمندگان عراقی رساند، خودرو منفجر شد و هادی و تعداد زیادی از همرزمانش به شهادت رسیدند. شیخ هادی ذوالفقاری طبق وصیتنامهاش در قبرستان وادیالسلام به خاک سپرده شد.
در بخشی از کتاب به خاطرهای از او اشاره شده است: «کسی صدایم زد و گفت: «هادی بیا!» سرم را برگرداندم تا صاحب صدا را ببینم؛ صدایی بود شبیه همه آواهایی که در زندگیام از شخصهای مختلفی شنیده بودم و بیشباهت به صدای یک نفر! صدا انعکاس پیدا کرد و از هر انعکاس، صدای کسی از دل زمان شنیده شد! شده بود شبیه صدای مادرم، وقت بیدارشدن و رفتن به مدرسه صدایم میزد! مثل صدای دوستان قدیمی، شبیه صدای ابراهیم وقتی به خوابم آمد و با من حرف زد! مثل صدای سیدعلی وقتی با سوز در عزای امامحسین(ع) میخواند! همه صداها تبدیل به یک صدای مشترک شد و گفت: «خوشاومدی هادی!» جلوی چشمانم را سیاهی گرفت! با از بینرفتن همه صداها، ناگهان از دل سیاهی، نوری غلیظ و طلایی رنگ بیرون ریخت و چشمانم را روشن کرد».