سردار رحیمی از بازداشت 3متهم جدید سرقت از صندوق امانات بانک ملی و تحویل ۹۰کیلو طلا به خزانه بانک خبرداد
ضرب شست پلیس پایتخت به 342مجرم
دومین مرحله از طرح کاشف در سالجاری که با مشارکت مأموران پلیس آگاهی و پلیس امنیت اقتصادی تهران به اجرا درآمده بود به دستگیری 342سارق، زورگیر مسلح، کلاهبردار، قاتل و آدمربا منجر شد.
بهگزارش همشهری، سردار حسین رحیمی، فرمانده انتظامی تهران صبح دیروز در جمع خبرنگاران گفت: از میان 342مجرمی که دستگیر شدهاند، 27نفرشان محکومان فراری بودند که از مدتها قبل تحت تعقیب پلیس قرار داشتند. وی افزود: در این طرح 16باند سرقت منزل، 19باند سرقت خودرو، 7باند کلاهبرداری و 5باند سرقت مسلحانه منهدم شدند و سارقان دستگیر شده در این طرح به ارتکاب هزار و 588سرقت تا به این لحظه اعتراف کردهاند. سردار رحیمی در ادامه به دستاوردهای پلیس امنیت اقتصادی در تازهترین طرح کاشف اشاره کرد و گفت: 39نفر از سرشبکههای مجازی دلالان ارزی که در نوسانات بازار ارز دخالت مستقیم داشتند به همراه 11ادمین کانالهای تلگرام که در بالا بردن قیمت ارز تأثیرگذار بودند، دستگیر شدند.
بهگفته رئیس پلیس پایتخت، در این میان 7نفر نیز در رابطه با دریافتکنندگان ارز دولتی دستگیر شدهاند که مشخص شده تاکنون بالغ بر 3هزارمیلیارد تومان ارز دولتی دریافت کردهاند.
سردار رحیمی درباره جزئیات جدید از پرونده بزرگ سرقت از صندوق امانات بانک ملی گفت: در این پرونده 3متهم جدید توسط کارآگاهان پلیس آگاهی دستگیر شدند و 3متهم دیگر این پرونده که در خارج از کشور هستند با اقدامات لازم بازگردانده میشوند. بهگفته وی، طلا و جواهراتی که از صندوقها سرقت شده بود بالغ بر 90کیلوگرم بوده که با اقدامات لازم، شناسنامهدار و تحویل خزانه بانک ملی شدند.
فرمانده انتظامی تهران افزود: مردم به هیچ عنوان نگران نباشند چرا که با تدابیر لازم، اموال سرقتی با سیر مراحل قانونی به صاحبان آنها بازگردانده میشود.
گفتوگو1
گروگانگیری سارقان خشن
اعضای یک باند وقتی هوا تاریک میشد وارد خانههای ویلایی در شمال غرب پایتخت میشدند و با بستن دست و پای اعضای خانواده و گروگان گرفتن آنها دست به سرقت میزدند. گفتوگوی همشهری با یکی از اعضای این گروه خشن که در سرقتهای خود اقدام به ضرب و شتم مالباختهها میکردند را میخوانید.
از جزئیات سرقتهای خود بگو؛ چطور وارد خانهها میشدید؟
اغلب از روی دیوار میپریدیم یا زنگ خانهها را میزدیم، پس از آنکه مالباخته در را باز میکرد هلش میدادیم و وارد خانه میشدیم. گاهی هم از طریق بالکنها وارد میشدیم و بعد با بستن دست و پای اعضای خانواده و تهدید آنها با قمه دست به سرقت اموال قیمتی مانند پول، طلا، سکه، ارز و یا تابلو فرشهای کوچک و اموال قیمتی دیگر که وزن کمی داشت و قابل حمل بود، میزدیم.
بیشترین اموالی که سرقت کردید چه بود؟
فکر میکنم حدود 15میلیارد از خانه یک زن بود که میگفت بازنشسته است. شبانه وارد خانه او شدیم و اعضای خانوادهاش را گروگان گرفتیم و کتکشان زدیم. بعد با تهدید از او خواستیم رمز گاوصندوقش را بدهد. تمام محتویات گاوصندوق که پول، طلا، سکه و حدود 50هزار دلار بود را سرقت کردیم.
سابقه داری؟
سابقه سرقت طلافروشی دارم و درگیری. سالها قبل با چند نفر از دوستانم نقشه سرقت از طلافروشی را کشیدیم و بعد دستگیر شدیم. پس از آنکه دوران محکومیتم تمام شد آزاد شدم اما در جریان یک درگیری باردیگر به زندان افتادم.
ماجرای درگیری چه بود؟
من صاحب یک قهوهخانه هستم که با یک مشتری چشم در چشم شدم و دعوا بر سر این مسئله شروع شد. در جریان آن درگیری با شلیک گلوله پسر جوان را زخمی کردم و مدتی در زندان بودم اما بعد دیه پرداختم و آزاد شدم. اینبار هم دوستانم به قهوه خانه آمدند و وقتی دور هم جمع بودیم نقشه سرقت از خانهها را کشیدیم اما باز گیر افتادم.
گفتوگو2
هر روز به هزار نفر زنگ میزدم
یکی از مجرمان دستگیر شده در طرح کاشف مردی است که به اتهام کلاهبرداری دستگیر شده است. او متولد سال51 است و سالها قبل به اتهام قاچاق هروئین و کراک دستگیر و به اعدام محکوم شد اما در ادامه روند دادرسی، حکم او شکسته و درنهایت به 15سال حبس تبدیل شد. این مرد اما پس از آزادی به جای اینکه درس عبرت بگیرد بار دیگر به سمت خلاف کشیده شد و نقشه کلاهبرداری سریالی کشید. گفتوگو با او را بخوانید.
با چه شگردی کلاهبرداری میکردی؟
با شمارههای تصادفی تماس میگرفتم و از میان افرادی که پاسخ میدادند زنان میانسال و سالخورده را انتخاب میکردم. به آنها میگفتم که برنده سفر به کربلا و عتبات عالیات شدهاید و باید پای دستگاه خودپرداز بروید تا با خواندن کد، هزینه سفرتان را واریز کنیم. آنها را پای دستگاه خودپرداز میکشاندم و میگفتم که بعد از وارد کردن کارتشان، زبان انگلیسی انتخاب کنند. چون اینطوری متوجه نقشهام نمیشدند و بعد میگفتم که فلان کلید را فشار بده و فلان عدد را وارد کن و اینطوری بدون اینکه متوجه شوند موجودی حساب خودشان را به حسابی که به آنها میدادم منتقل میکردند و چون زبان دستگاه انگلیسی بود، متوجه نمیشدند.
پولها بهحساب خودت واریز میشد؟
نه. شگرد من این بود که به مغازههای مختلف از لوازم خانگی و پوشاک گرفته تا کیف و کفش و یا لوازم برقی فروشی میرفتم. در آنجا کالایی که میخواستم را انتخاب کرده و شماره کارت مغازهدار را میگرفتم. پس از آن طعمههایم که پای دستگاه میرفتند، پول از حسابشان به کارت مغازهدار واریز میکردند و من هم به مغازه میرفتم و کالا را میگرفتم.
مبلغی که با این شگرد کلاهبرداری کردی چقدر بود؟
بالای یک میلیارد تومان بود اما مبلغ دقیقش را بهخاطر ندارم چون من بعد از خرید کالا، آن را میفروختم و خرج زندگی میکردم.
همه بهراحتی به تو اعتماد میکردند و پای دستگاه خودپرداز میرفتند؟
بهراحتی که نبود. هرکاری سختی خودش را دارد. گاهی ناچار میشدم به هزار تا شماره زنگ بزنم تا در میان آنها دستکم دو نفرشان فریب بخورند و پای دستگاه بروند. هرچند که من خیلی خوب صحبت میکنم و با چرب زبانی میتوانم اعتماد طرف مقابل را بهخودم جلب کنم، با این حال افراد به راحتی فریب نمیخورند و تعداد زیادی از آنها تا میگفتم برنده مسابقه تلویزیونی شدهاید و قرار است راهی سفر به کربلا یا شهرهای زیارتی دیگر شوید، بیاحترامی کرده و گوشی را قطع میکردند.
سابقه داری؟
حدود 15 یا 16سال از عمرم را پشت میلههای زندان بودم. حدود 16سال پیش به جرم قاچاق هروئین و کراک دستگیر و به اعدام محکوم شدم. توبه نامه نوشتم در زندان تا اینکه تلاشهایم نتیجه داد و حکم اعدامم شکسته و تبدیل به حبس ابد شد. با این حال دلم لک زده بود برای آزادی و زندگی در کنار خانوادهام. باز به تلاشم ادامه دادم تا اینکه حکم حبس ابد هم شکسته وتبدیل به 15سال زندان شد. دوران محکومیتم حدود یک سال و نیم قبل تمام شد و از زندان آزاد شدم.
برایت درس عبرت نشد؟
هرجا میرفتم به یک سابقهدار که حکمش اعدام بود کار نمیدادند. ناچار شدم برای تامین هزینه زندگی نقشه خلاف بکشم. این شگرد را هم در زندان یاد گرفتم. هم سلولیام در زندان با افراد مختلف تماس میگرفت و با همین شگرد یعنی برنده شدن در مسابقات تلویزیونی یا همراه اول یا رادیو دست به کلاهبرداری میزد. معمولا افرادی که در زندان دست به کلاهبرداری با این شیوه میزدند قاتلانی بودند در آستانه قصاص که تلاش میکردند پول دیه جور کنند و از مرگ نجات یابند.
گفتوگو3
پایان 4سال فرار مربی بدنسازی
مرد ورزشکار که مربی بدنسازی است حدود 6سال قبل یک شرکت خدماتی تاسیس کرد تا به بهانه پرداخت وام دست به کلاهبرداری بزند. این مرد از سال97 به اتهام کلاهبرداری 3میلیاردی فراری شد تا اینکه پس از گذشت 4سال در طرح کاشف به دام پلیس افتاد.
در این سالها، کجا مخفی شده بودی؟
به شهرهای مختلف سفر میکردم و با هویت جعلی زندگی پنهانی خودم را داشتم.
با چه شگردی کلاهبرداری کردی؟
در روزنامهها آگهی تهیه وام با شرایط آسان را میدادم. به این ترتیب متقاضیان به دفتر شرکت میآمدند و با پرداخت ودیعه یک میلیون تومانی یا بیشتر درخواست وام 80میلیونی با شرایط خاص و سود کم را میکردند. من هم با برداشتن پول افراد، فراری شدم بیآنکه وامی به آنها بپردازم.
از چند نفر کلاهبرداری کردی؟
حدود 167تا شاکی دارم.
چه ورزشی می کنی؟
من مربی بدنسازی هستم و در این مدت که فراری بودم در باشگاههای ورزشی مختلف با هویت جعلی کار میکردم که سرانجام دستگیر شدم.
گفتوگو4
سرقت مسلحانه با تهدید به قتل
ماموران پلیس آگاهی پایتخت در تازهترین طرح کاشف اعضای باندی را دستگیر کردند که پس از دیدن آگهی فروش دستگاه ماینر و پیاس5 وارد خانه فروشندهها میشدند و با سلاح کلت آنها را تهدید به قتل میکردند تا نقشه سرقت را اجرا کنند. سرکرده باند میگوید هدفشان از سرقتهای سریالی بهدست آوردن پول و خوشگذرانی بوده است.
سابقه داری؟
نه این نخستین باری است که دستگیر میشویم. برای هیجان و بهدست آوردن پول وارد این بازی شدیم. اوایل میترسیدیم حتی پس از سرقت اول من بهشدت حالم بد شد و دوستم ناچار شد مرا به بیمارستان ببرد. حتی آن شب زیر سرم هم رفتم اما بعد دیگر به این بازی خطرناک عادت کردیم و ادامه دادیم تا اینکه دستگیر شدیم.
چطور شناسایی شدید؟
نمیدانم. خب ما تازهکار هستیم و گاهی فراموش میکردیم حتی ماسک بزنیم. احتمال میدهم دوربینها چهره ما را ثبت کردند.
چند مورد سرقت انجام دادید؟
فکر میکنم حدود 5 سرقت!
با همدستانت چطور آشنا شدی؟
همشهری و دوست صمیمی هستیم، از بچگی با هم بزرگ شدیم و اهل یکی از شهرهای جنوبی کشور هستیم. مدتی قبل تصمیم گرفتیم برای کار به تهران بیاییم. پس از آنکه به تهران آمدیم خانهای اجاره کردیم و رفتیم دنبال کار. مدتی کارگری کردیم اما پول خوبی بهدست نیاوردیم تا اینکه فکر سرقت به سرمان زد. البته طرح و پیشنهاد را من دادم و 2دوست دیگرم هم قبول کردند.
چطور ایده سرقت به ذهنت رسید؟
راستش داشتم در اینستاگرام میچرخیدم که متوجه شدم اعضای یک باند سرقت دستگیر شدهاند. آنها شگردشان این بود طعمههایشان که آگهی فروش وسیله در سایت دیوار داده بودند را شناسایی کرده و با آنها قرار میگذاشتند. سپس در فرصتی مناسب اموالشان را سرقت میکردند. همان لحظه ایده سرقت در ذهنم شکل گرفت و با دوستانم درمیان گذاشتم. آنها نیز قبول کردند و قرار شد با تهیه اسلحه به خانههای مختلف برویم و دست به سرقت بزنیم.
چه لوازمی سرقت میکردید؟
اغلب پیاس4 و پیاس5 چون خریدار این دستگاهها زیاد است و بهراحتی میتوانستیم پس از سرقت آن را بفروشیم. راستش خودم هم آرزوی داشتن پیاس5 را داشتم اما توانایی خریدش را نداشتم. یکی از دستگاهها را پس از سرقت برای خودمان برداشتیم و شبها برای سرگرمی بازی میکردیم. گاهی تا صبح پای بازی مینشستیم و لذت میبردیم. در یکی از سرقتها هم دستگاه ماینر سرقت کردیم.
به کسی هم آسیب زدهاید؟
نه،فقط با اسلحه افراد را تهدید به قتل میکردیم و آنها هم از ترس جانشان تسلیم میشدند.
هدفتان از سرقت پول بود؟
هم پول بود و هم خوشگذرانی. راستش ما خیلی آدمهای خوشگذرانی هستیم و خب هزینه تفریح در پایتخت خیلی بالاتر از شهرستان است. برای گشت وگذار و تفریح ناچار شدیم سرقتها را ادامه بدهیم تا اینکه دستگیر شدیم و حالا خیلی پشیمانیم.