آرش نهاوندی- روزنامهنگار
ویکتور هوگو شاعر، نویسنده، نمایشنامهنویس و سیاستمدار پرآوازه فرانسوی است که از نمایندگان برجسته سبک ادبی رمانتیسم در فرانسه محسوب میشد، بیشتر ویکتور هوگو را با آثار جاودنهاش «بینوایان» میشناسند. بیشتر آثار هوگو از آثار منثور گرفته تا آثار منظومش، مفاهیم رمانتیسم نظیر فردگرایی، احساسات عمیق و تمرکز بر شخصیتها و اعمال قهرمانانه، بهطور بارزی جلوه میکنند. او در واقع از رنه شاتوبریان یکی از پیشگامان سبک ادبی رمانتیسم پیروی میکرد و بارها در جوانی گفته بود که یا مانند شاتوبریان خواهم شد یا هیچ، او توانست از جهات بسیاری به این آرزوی خود برسد، هوگو مانند شاتوبریان، تبدیل به اسطورهای در رمانتیسم شد و در طول زندگی پرماجرای خود وارد سیاست نیز شد و در چند دهه پایان عمر حتی در برهههایی نقش مؤثری را در سیاست ایفا کرد. نقشآفرینی او در سیاست حتی دورهای از تبعید طولانی را برای وی به همراه داشت.
حامی برقراری عدالت اجتماعی و مخالف بزرگ اعدام
اما بزرگترین مصیبت برای ویکتور هوگو در دورانی که او برای نخستین بار حضور در دنیای سیاست را تجربه میکرد، رخ داد و دختر بزرگش به همراه همسرش در رودخانه سن غرق شدند. این مصیبت بزرگ بر اشعار و نوشتههای بعدی هوگو نیز تأثیر گذاشت. هوگو در سالهای دهه1840 همچنین بهطور رسمی وارد سیاست شد و پس از سه تلاش ناموفق به آکادمی فرانسه راه یافت. هوگو در آکادمی فرانسه، در حمایت از جنبش ادبی رمانتیک سخنرانیهایی را ایراد کرد. او در سال1845 توسط لویی فلیپ، پادشاه فرانسه به مقام سناتوری رسید و در مجلس علیای فرانسه عضویت یافت. حضور او در دنیای سیاست موجب شد تا مردم با دیدگاههای سیاسی این نویسنده و شاعر مشهور فرانسوی بیشتر آشنا شوند، ویکتور هوگو در این زمان بیشتر وقت خود را در مجلس علیای فرانسه به سخنرانی درباره عدالت اجتماعی و مخالفت با حکم اعدام و حمایت از آزادی مطبوعات، اختصاص میداد. هوگو به این موضوعات در اغلب آثارش ازجلمه کتاب بینوایان و کتاب «آخرین روز یک محکوم» نیز بهطور بسیار عمیقی پرداخته است. ویکتور هوگو سالها بعد نگاه خود به جامعه، سیاست و مردم و آینده را در کتاب بینوایان بهطور خیلی عمیقتری در قالب یک روایت داستانی پرتلاطم و پر حادثه، بیان میکند. او که در زمان به پایان رساندن کتاب بینوایان 60ساله بود و خود را در سالهای پایان عمر میدید، تصمیم گرفت همه آنچه در زمینههای اجتماعی و سیاسی در طول زندگی در ذهنش نقش بسته بود را روی کاغذ بیاورد، ویکتور هوگو که در سالهای جوانی یک سلطنتطلب بود در زمان نگارش کتاب بینوایان تبدیل به یک حامی نظامهای جمهوری شده بود و این باور در ذهن وی نقش بسته بود که برای پیشرفت جوامع حکومت مردمی لازم است. او در این زمان عاشقانه آرزو میکرد که دمکراسی واقعی در فرانسه و اقصی نقاط دنیا برقرار شود و مردم از قید و بند رها شوند. هوگو که تاریخ فرانسه بهویژه تاریخ انقلاب فرانسه و دوران ناپلئون و سالهای بازگشت سلطنت و استقرار مجدد سلطنت استبدادی و سقوط شارل دهم را به چشم خود دیده بود، در اشعار خود نیز در سالهای اولیه وارد شدن به دنیای سیاست با صاحبان قدرت درمیافتاد و به آنها هشدار میداد که نباید عصیان خلق را با گلوله پاسخ گویند. ویکتور هوگو هر چند به ظاهر مخالف اقدامات لویی فلیپ نبود اما تلاش میکرد همچنان ضمن نوشتهها و سخنانش بیعدالتیها را یادآور شود. در سال1832 شورشی پس از مرگ ژنرال لامارک درگرفت که چند روزی نظم پاریس را به هم ریخت، ویکتور هوگو درحالیکه بهطور ضمنی موافق شورشیان و دیدگاه سیاسیشان بود، اما بهدلیل بروز ناگهانی شورش و بیبرنامه بودن شورشیان، این شورش را جنون در خون فرورفته نامید. او سالها بعد از این شورش روایتی داستانی و شورانگیز در کتاب بینوایان ارائه داد. او در سال1848 و پس از اعلام حکومت جمهوری دوم در فرانسه برای بار دوم بهعنوان نماینده مجلس ملی فرانسه انتخاب شد. او در این زمان از هم حزبیهای محافظهکارش فاصله گرفت و به مخالفت با وضعیت اقتصادی جاری در فرانسه که منجر به فقر گسترده در این کشور شده بود، پرداخت. او در این دوران در مجلس ملی در حمایت از لغو اجرای حکم اعدام، تعلیم و تربیت رایگان برای کودکان سخن گفت. اما دوران حضور ویکتور هوگو در سیاست با کودتای ناپلئون سوم در سال1851 بهپایان رسید و ویکتور هوگو بهدلیل مخالفت با وی به تبعید رفت. او در دوران تبعید نگارش را ادامه داد و در همین دوران در سال1862 نگارش اثر جاودانهاش بینوایان را پایان داد. کتاب شعر «افسانه قرنها» و کتاب جنجالبرانگیز «ناپلئون صغیر» نیز از آثار این دوران هستند.
تأثیر رمان گوژپشت نوتردام بر بازسازی شهر پاریس
هوگو در آثارش تنها به شعرسرایی و داستانسرایی اکتفا نمیکرد و نظرات سیاسی و اجتماعی خویش را از لابهلای سطور کتابهایش بروز میداد، هوگو همچنین در ارائه توصیفی بینظیر از شهر پاریس در سالهای نیمه اول قرن نوزدهم نقش مؤثری ایفا کرد، بهویژه توصیف او از شهر پاریس و کلیسای جامع نوتردام دوپاری این شهر، در نخستین رمان بلندش با عنوان «گوژپشت نوتردام» در سال1831، خواندنی است، از این رمان در کوتاهمدت استقبال بینظیری انجام گرفت. البته بزرگترین میراث این رمان، میراث ادبی نبود و نقش این رمان در جامعه آن روزگار فرانسه فراتر از نقش یک رمان ادبی سرگرمکننده بود. این رمان در مدت کوتاهی مورد توجه قرار گرفت. در آن زمان بسیاری از خوانندگان این کتاب در سراسر اروپا با خواندن توصیفات ویکتور هوگو از کلیسای نوتردام دوپاری و شهر پاریس به سفر به این شهر علاقهمند شدند و همین امر موجب سرازیر شدن موجی از توریستها به سمت شهر پاریس شد و مسئولان شهری پاریس را در سال1844 بر آن داشت تا طرحهای بزرگی را بهمنظور بازسازی کلیسای نوتردام دوپاری و بخشی از آثار شهر پاریس که مورد بیتوجهی و بیمهری قرار گرفته بودند، به اجرا بگذارند.
نمایی دیگر از ویکتور هوگو
در همینه زمینه :
یادداشت