در کتاب «دِین» مربوط به خاطرات بچههای مسجد جزایری اهواز به کوشش علی مسرتی به تشریح برخی خاطرات دفاعمقدس در عملیات بیتالمقدس پرداخته شده است. در آستانه سالروز آزادسازی خرمشهر بخشی از خاطرات سعید تجویدی، معاون امین شریعتی، فرمانده تیپ ۳۱ عاشورا را که با گروهی از همرزمان خود بهمنظور شناسایی و یافتن محورهای مناسب برای عملیات بیتالمقدس رفته بودند مرور میکنیم.
«بچهها مشغول شناسایی و کشف معبر شدند، اما در همان روزهای اول آغاز کار شناسایی یعنی شب ۳۰ فروردین سال ۱۳۶۱ سیدمحمد جزایری و عظیم امین دزفولی به کمین نیروهای عراقی برخورد کردند و در محدوده پل الوان به شهادت رسیدند. اجساد مطهر این دو شهید در نزدیکی مواضع نیروهای عراقی ماند و بچهها نتوانستند آنها را به عقب منتقل کنند. طی مدت 5 تا ۱۰ دقیقه قبل در حال دویدن با حداکثر توان بودیم که فقط از پشت سر و دور از ما صدای تیراندازی شدید با اسلحه کلاش به گوش میرسید. ما سه نفر درحالیکه با حداکثر توان به سمت آبگرفتگی باتلاقمانند اطراف جاده سوسنگرد به هویزه میدویدیم، بهتدریج زمین نرمتر میشد و با هر قدم پایمان بیشتر از قبل در زمین فرو میرفت و همزمان جریان هوای جابهجاشده ناشی از رگبارهای تیربار دوشکای تانکهای عراقی که از اطرافمان میگذشت، صورتمان را نوازش میکرد و جورابهایم تا نصف از پایم خارج شده بود و با هر قدم مثل پاندول ساعت دیواری بالا و پایین میرفت، اما من نمیتوانستم متوقف شوم و آن را کامل از پایم خارج کنم؛ در همان لحظه حسین علمالهدی و یاران او در درگیریهای عملیات هویزه به یادم آمد و ناخودآگاه به حسین گفتم: «حالا میفهمم که چه ماجرایی در اطرافت اتفاق افتاد و بر تو و دوستان دیگر چه گذشت.»
به یاد شهید حسین علمالهدی افتادم
در همینه زمینه :