در طول زندگی
میثم قاسمی - روزنامهنگار
زندگی هر انسانی یک طول دارد و یک عرض. اگر اهل خرید پارچه باشید میدانید پارچههایی که عرض بیشتری دارند، بهتر هستند؛ یعنی دست خیاط برای دوختن لباس بازتر است و میتواند بدون نگرانی، قیچیاش را بگذارد پای پارچه و جلو برود؛ چون طول قوارهها یکسان هستند و این عرض است که تعیین میکند میتوان به سادگی لباس موردنظر را از دل پارچه درآورد یا به قول خیاطها باید «اوستا برسون» کرد؛ زندگی هم همین است.
طول زندگی انسانها یکسان نیست اما ما توانایی چندانی در افزایش آن نداریم. سالها طول کشیده است که به واسطه رشد علم، متوسط سن انسانها افزایش یافته و با این حال همچنان گریزی از انواع و اقسام بیماریها و حوادث نیست و باز هم انسانهای زیادی در کودکی، نوجوانی و جوانی از دنیا میروند و روزگار پیری را نمیبینند؛ به همین دلیل است که عرض زندگی موردتوجه انسانها بوده و هست. این همه پند و اندرز درباره لذت بردن از زندگی و رها کردن گذشته و آینده در نهایت معنیاش، افزایش عرض زندگی است؛ تلاش برای استفاده بیشتر از زمانی کوتاه که ابتدا و انتهایش در اختیار ما نیست.
اما زندگی در عرض زمان، نیاز به لوازمی دارد. کسی را تصور کنید که بهمدت یکهفته به همراه دوستان خود در ویلایی مانده است. او میتواند تا سالها خاطرات آن یک هفته را برای خود و دیگران مرور کند؛ هر بار به زبانی و زاویهای به رخدادهای آن روزها نگاه کند. حتی مشکلات احتمالی هم بعد از مدتی در حکم خاطرات جالب عمل میکنند. در مقابل اگر او یک هفته به تنهایی در آن ویلا مانده باشد، احتمالا از روز دوم در انتظار پایان یک هفته و برگشتن به وضعیت معمول است و پس از آن هم چیز زیادی برای تعریف کردن ندارد. بسیاری از ما در این روزها مدام به تقویم نگاه میکنیم و روزهای باقیمانده تا پایانماه را میشمریم. به این امید که هرچه زودتر موعد پرداخت حقوق فرابرسد یا چکهایی که از دیگران گرفتهایم نقد شوند. در حقیقت ما بهدنبال گذشت سریعتر روزهای عمرمان هستیم به این امید که بتوانیم برای چند روز یا چند ساعت، پولی در حساب خود داشته باشیم. ما به عرض زندگی فکر نمیکنیم چون عرضی وجود ندارد. تنها طول زندگی است که ما را به سرعت با خود میبرد و سر که میچرخانیم میبینیم سال به پایان رسیده. هرچند تمام تلاش ما برای افزایش عرض زندگی است اما توانایی آن را نداریم. زندگی در عرض زمان لوازمی دارد.