غولی که در سراوان تنوره میکشد
مریم ساحلی - روزنامهنگار
نمیدانم چندین و چند نفر از اهالی این سرزمین، سراوان گیلان را میشناسند اما آنها که رودبار را پشت سر میگذارند، حدود 17کیلومتری رشت از کنارش میگذرند و لابد باور ندارند، کمی آن سوتر در اعماق این سبزناکی دلانگیز، غول زباله دندان نشان میدهد و تنوره میکشد؛ غول متعفنی که بر فراز کوه نود متری پسماند، ایستاده است و شیرابههای درد و رنج را بر زندگی جاندار و بیجان قی میکند. میدانید، اینجا آدمها از درد بهخود میپیچند، چون به یاد دارند زمانی را که سراوان سبز بود و مه، درختانش را در آغوش میکشید و زمین به آواز پرندگانش گوش میسپرد. آن سالها که سراوان از بهشت نشان داشت، ابرها میباریدند و هوا آکنده میشد از عطر خاک سبزپوش. آن روزگار اما گذشت و از نزدیک به 4دهه پیش تاکنون چنان زباله در آن انباشته شده که جان عزیزش در خاکستری هولناک پرواز مگسها و مرگ درختان، رمق از کف داده است؛ جان عزیزی که شاهد است، چرک و تعفن چون لایهای غلیظ به جماد و نبات چسبیده است و اهالی آن حوالی با سیاهی هولناک سرطان، بثورات پوستی، آلودگی آبها، رانش زباله و گاز متان دست به گریبان هستند. همین پیش پای قرن جدید که ما از بهار و نوشدن حرف میزدیم، به آنها نمیاندیشیدیم که بهار را گم کردهاند؛ انسانهای صبوری که طاقتشان طاق شد و از خانهها بیرون زدند و راه را بر مسیر کامیونهای حمل زباله بستند. این تجمع که نزدیک به 3هفته طول کشید، سرانجام با وعده دولت به پایان رسید و البته قرار شد درد بزرگ سراوان درمان شود؛ درمانی که با مدیریت صحیح پسماند، میسر میشود و این همان حرف و سخنی است که از سالها پیش تا به امروز، بسیار از آن شنیدهایم و متأسفانه این شنیدنها به اقدامی منجر نشده است. اما این روزها سراوان بیش از همیشه، چشم انتظار التیام است و گیلان منتظر تدبیر؛ تدبیری که خردمندانه باشد نه اینکه اوضاع وخیم دفنگاه زبالهای دیگر، وخیمتر شود و یا غولی دیگر در گیلان قدعلم کند.