نقشه عروس برای قتل مادرشوهرش نگرفت
عروس خانم با گریم و تغییر چهره، نقشه عجیبی برای انتقام از مادرشوهرش کشید و او را تا پرتگاه برد.
به گزارش همشهری، حدود یک سال پیش زنی میانسال خود را به اداره پلیس رساند و گفت در دام زنی سارق گرفتار شده و چند روزی در بیمارستان بستری بوده است. وی در توضیح ماجرا گفت: شوهرم چند سال پیش فوت کرد و من پنجشنبهها به مزار او در بهشت زهرا میرفتم. چند روز پیش هم به تنهایی سوار مترو شدم و بر سر مزار شوهرم رفتم. هنگام برگشت، زن پژوسواری مقابل من توقف کرد و با تعارف آبمیوه گفت برای جوان از دست رفتهاش فاتحه بخوانم. من هم آبمیوه را از او گرفتم و زن جوان وقتی متوجه شد که قصد رفتن به مترو را دارم، اصرار کرد سوار ماشینش شوم تا مرا به ایستگاه مترو برساند.
از همه جا بیخبر سوار ماشین او شدم. زن جوان بود ماسک بهداشتی زده و عینک دودی به چشم داشت. موهایش رنگی بود و چهرهاش را به درستی ندیدم. وی ادامه داد: بین راه و پس از خوردن آبمیوه، دچار سرگیجه شدم و دیگر چیزی متوجه نشدم. چشمانم را که باز کردم روی تخت بیمارستان بودم. وقتی از پرسنل بیمارستان پرس و جو کردم، متوجه شدم درحالیکه بیهوش شده و در بیابانهای حوالی اتوبان بهشت زهرا افتاده بودم، رانندگان خودروهای عبوری، با اورژانس تماس گرفته و به این ترتیب به بیمارستان منتقل شدهام. آنجا بود که فهمیدم زن پژوسوار با آبمیوه مسموم مرا بیهوش کرده و بعد از سرقت پول و طلاهایم، در حاشیه اتوبان رهایم کرده است.
یک سال بعد
بهدنبال شکایت این زن، پروندهای پیش روی دادیار دادسرای ویژه سرقت تهران قرار گرفت. با دستور قاضی، تحقیقات برای دستگیری زن سارق آغاز شد اما هیچ ردی از او بهدست نیامد. زن میانسال پیگیر شکایت خود بود تا اینکه مدتی قبل به اداره پلیس رفت و سرنخی را پیش روی تیم تحقیق قرار داد. وی گفت: کسی که بیهوشم کرده و با سرقت اموالم مرا تا پرتگاه مرگ کشانده، عروسم بوده است. وی ادامه داد: از وقتی تینا عروسم شد مدام با هم اختلاف داشتیم. بعد از مدتی پسرم با همسرش دچار مشکل شد تا جایی که یک سال است تینا قهر کرده و به خانه مادرش رفته است. دیروز او را بهصورت اتفاقی در خیابان دیدم و شروع کردیم به صحبت کردن اما کار به بحث و جدل کشیده شد.
او به من فحاشی کرد و مرا مقصر اصلی بههم خوردن زندگیاش دانست. درحالیکه جر و بحث میکردیم لابهلای حرفهایش با عصبانیت چنین گفت: «من ماندهام که تو چرا زندهای؟ هرکسی بود با خوردن آن آبمیوه مسموم مرده بود و باورم نمیشود که جان سالم به در بردهای.» عروسم با عصبانیت این جملهها را گفت و از پیش من رفت. وی ادامه داد: عروسم، خودش را لو داد و حالا بعد از یک سال متوجه شدم که او همان راننده پژویی است که به من آبمیوه مسموم خورانده و باعث شده بود چند روز در بیمارستان بیهوش باشم.
دستگیری
گفتههای این زن کافی بود تا دادیار دادسرای سرقت دستور بازداشت عروس وی را صادر کند. زن جوان در بازجوییها اصرار داشت که بیگناه است و میگفت گفتههای مادرشوهرش دروغ بوده و او هرگز چنین حرفی نزده است. با وجود این تحقیقات از وی ادامه داشت تا اینکه او لب به اعتراف گشود و گفت برای انتقامجویی چنین نقشهای کشیده است. وی ادامه داد: دخالتهای بیجای مادرشوهرم، باعث اختلاف میان من و شوهرم شد تا جایی که حدود یک سال پیش قهر کردم و به خانه پدرم رفتم.
برخلاف تصورم شوهرم دیگر برای آشتی به سراغم نیامد و من احساس میکردم که همه اینها زیر سر مادرش است. همین شد که برای انتقامجویی، تغییر چهره دادم و با گذاشتن کلاهگیس، عینک و ماسک به سراغ مادرشوهرم رفتم. چون میدانستم هر هفته سر مزار پدرشوهرم میرود، با امانت گرفتن ماشین دوستم به آنجا رفتم. صدایم را تغییر دادم و او را سوار ماشینم کردم. از قبل هم داروی خواب آور داخل پاکت آبمیوه ریخته بودم و او پس از نوشیدن آن بیهوش شد. من هم پس از سرقت اموالش او را در بیابان رها کردم و رفتم. با اعترافات زن جوان برای او قرار قانونی صادر شد و تحقیقات تکمیلی دراین پرونده ادامه دارد.