دهکده خاک بر سر
کتاب «دهکده خاک بر سر» نوشته فائزه غفارحدادی، خاطرات سفر 18ماهه این نویسنده به لوزان است که با لحنی طنز نگارش یافته و از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده است. غفارحدادی در این کتاب کوشیده است آن چیزی را که اتفاق افتاده بازگو کند و موارد اضافه دیگر را به روزنوشتهای خود اضافه نکند؛ بهطور مثال اگر از چیزی آگاهی نداشته، صریح به آن اعتراف کرده و حسی که در لحظه حادثه داشته را بیان میکند. از همین رو مخاطب احساس نمیکند که راوی چیزی را از او پنهان کرده است. راوی که مدام در پی یافتن جوابهای قانعکننده برای پرسشهای ذهنیاش میگردد، وقتی به بهانه مهدکودک فرزندش و یادگیری زبان، وارد مرکز زنان شهر لوزان میشود، به یک کنشگر فعال اجتماعی بدل میشود. فائضه غفارحدادی در مقدمهای که برای کتابش نوشته این نکته را بیان کرده و نوشته است: «اسم این کتاب را سفرنامه نمیگذارم؛ چرا که به آن نیت نوشته نشده و شبیه سفرنامههای رایج هم نیست که شاید پیش از این خواندهاید. اینها در واقع ادامه همان روزنوشتهایی هستند که از زمان دبیرستان برای دل خودم مینوشتم.» در بخشی از این کتاب میخوانیم: «نتوانستم خبر نینی را به خانوادهها بدهم. چند روز اول فرصت مناسب پیش نیامد و بعدش هم تصمیمی برای گفتن نداشتم. یک هفته پیش سرمای شدیدی خوردم. نمیدانم شاید هم آنفلوآنزا بود. بهخاطر نینی قرص نخوردم و طولانی شد. آنقدر نگرانی و مراقبت و نظرات مختلف دریافت کردم که خودم هم استرس گرفتم که چرا خوب نمیشوم.»