خانه در گذر زمان
شیدا اعتماد
هر چه سن بالاتر میرود، رابطه انسان با خانهاش تغییر میکند. وقتی جوانتر است و در خانه والدین زندگی میکند، خانه محل استراحت است. درنگی در فاصله دویدنهای بسیار است. جایی که مجبور است برای تجدید قوا به آن برگردد اما وقتی صاحب خانهای میشود، همهچیز تغییر میکند. خانه برایش دیگر فقط محل استراحت نیست. میشود پناهگاهی در تندباد زندگی. میشود جایی که یادش در طول روز قویتر نگهشمیدارد. میشود انگیزهای برای ادامه دادن. خیلی فرق میکند وقتی کسی صاحب یک اتاق در خانه والدین است تا وقتی که صاحب خانهای است و تمام مسئولیتها را بر دوش دارد.
مسئولیتها سنگین هستند اما شیرینهای خانه برای آن کسی است که تن به این مسئولیتها میدهد. از همانجا نقش مهمتر خانه شروع میشود و خانه و مخاطبش شروع میکنند به شبیه شدن بههم. این شبیه شدن در لایههای عمیقتری از ظاهر خانه شکل میگیرد و مثل همیشه اشیای خانگی میآیند که نقش مهم خودشان را بپذیرند. اگر اشیایی که در ایجاد حال و هوای خانه مؤثر هستند بخواهیم لیست کنیم، در صدر لیست گلدانها نشستهاند. با توجه به اینکه خانه با گیاهها چه ارتباطی دارد و اصلا ارتباطی دارد یا ندارد حال و هوای خانه تغییر میکند. بعد از گیاهها، کتابها میآیند. کتابهایی که در کتابخانهای جاخوش کردهاند و غرق خاک هستند یا کتابهایی که در گوشه و کنار خانه روی قفسههایی قرار گرفتهاند و معلوم است که ساکنان مرتب سراغشان میروند. گیاهها موجودات زندهای هستند که با خانه ارتباطی مستقیم دارند. یک گیاه موجودی خنثی نیست که بتواند هر جای خانه قرار بگیرد. باید شرایط مورد نیازش تأمین شود و بسته به اینکه این شرایط تا چه حد تأمین شود، گیاه هم همانقدر انرژی به خانه و ساکنان برمیگرداند.
کتابها را میشود هر جایی قرار داد. اما انرژی از کتابخانههای مرتب و ردیف کتابهای هم اندازه ساطع نمیشود. کتابهایی که کنار تخت یا روی میز جلوی مبل قرار گرفتهاند، همانهایی هستند که در حال و هوای خانه مؤثر هستند. کتابها جهانی در جهان خانه میسازند. جایی که میشود با زورق خیال به آن سفر کرد و آن را تجربه کرد وقتی که در خانه امن خودت نشستهای. گذر سالها، ما، گیاهها، کتابها و خانههایمان را تغییر میدهد. رابطه با خانه عمیقتر و عمیقتر میشود. جزئیات اهمیت بسیار زیادی پیدا میکنند و به جای عبور، مکث و آرامش میآید. با گذر از جوانی، اگر بتوانیم در خانهای چند سال متوالی بمانیم آن شباهت را بیشتر از همیشه درک میکنیم. هر چند تشخیص اینکه خانه شکل ما شده است یا ما شکل خانه شدهایم یا اینکه هر دو روی هم اثر گذاشتهایم به این سادگیها نیست.