روایت جنایات جنگی ضدانقلاب
کیانوش گلزارراغب، نویسنده کتاب «بردهسور» در گفتوگو با همشهری از سهگانه زندان کوموله میگوید
علیالله سلیمی- روزنامهنگار
کتاب «بردهسور» سومین اثر از سهگانه زندان کوموله به قلم کیانوش گلزارراغب است. او پیش از این کتاب «شنام» را براساس خاطرات خودش از زندان کوموله و کتاب «عصرهای کریسکان» را براساس خاطرات امیر سعیدزاده با همین فضا نوشته است. کتاب بردهسور که این سهگانه را کامل میکند هم، بهتازگی مانند 2کتاب دیگر توسط نشر سورهمهر به چاپ رسیده است. این مجموعه سهگانه روایت 3فرد گرفتار در دستان کوموله است که تجربیات گوناگونی را پشت سر میگذارند؛ از شکنجه و دیدن اعدام همبندیها تا فرارهای بافرجام و نافرجام. سهگانه کیانوش گلزارراغب نشان میدهد آنچه کوموله و دمکرات و فداییها از آزادی و حقوق بشر میگویند، چیزی جز حرفهای پوچ و لقلقه زبان نیست و آنها نهتنها نظامیان که غیرنظامیان را هم شکنجه و اعدام میکردند. با کیانوش گلزارراغب درباره کتاب بردهسور گفتوگو کردهایم. او معتقد است: راوی کتاب برده سور، معلم است و یکی از اهدافم برای نوشتن این کتاب پاسداشت مقام معلم است که برای تدریس و تعلیم و تربیت رفتند و بدون هیچ گناهی شهید شدند.
در کتاب «بردهسور» به شکلی روایت فرار سعیدزاده در کتاب «عصرهای کریسکان» را داریم از زبان راوی کتاب جدید شما، یدالله خدادادمطلق. آیا خط داستانی مشترکی این آثار را به هم مرتبط میکند؟
چون زندان کریسکان در بردهسور بود طبیعتا بخش مشترکی بین هر 3کتاب شنام، عصرهای کریسکان و بردهسور درباره فرار امیر سعیدزاده است؛ در شنام من خاطراتم را از زاویهدید خودم میگویم و به ماجرای فرار میپردازم و تا جایی را روایت میکنم که او فرار میکند، در عصرهای کریسکان خود سعیدزاده فرار را از دید خودش روایت میکند و ما بعد از فرار، ماجراهایی را داریم که بر او گذشته است. در بردهسور هم بخشی از خاطرات برمیگردد به زمان فرار او و اینکه من یدالله خدادادمطلق مشورت میگیرم برای فرار؛ چون نوجوان بودم و نمیتوانستم تشخیص درستی بدهم و از خدادادمطلق، راوی کتاب بردهسور، مشورت گرفتم.
فرار امیر سعیدزاده در کتاب «عصرهای کریسکان» در نهایت بهتنهایی انجام میشود. ما در کتاب «بردهسور» اما باز هم روایت فرار و کندن تونل و... را داریم. چه زمانی یدالله خدادادمطلق قصد فرار میکند؟
او چندباری اقدام به فرار کرد که همه آنها ناکام ماند. یک فرار اصلی داشت از زندان کوموله که در راه گرفتار دمکراتها شد. دوباره در درگیری بین کوموله و دمکرات فرصت را مناسب دید و فرار کرد اما باز دستگیر شد. یکبار هم که در زندان دمکراتها بود و زندان بمباران شد، فرصت برای فرار کاملا مهیا شد و میتوانست برود و دستگیر هم نشود اما بهخاطر امداد و نجات همبندیهایش که زیر آوار مانده بودند، پشیمان شد. یکمرتبه هم بعد از فرار سعیدزاده چون فضا آماده بود، میخواست بدون هماهنگی با او برود که موفق نشد. اما در نهایت کوموله که میدید نگه داشتن این معلم سودی برایش ندارد بعد از 30ماه اسارات آزادش کرد. در این 30ماه زندانی 4گروه ضدانقلاب شد؛ کوموله، دمکرات، چریکهای فدایی خلق و سوسیالیستهای عراق.
از راوی کتاب «بردهسور»، یدالله خدادادمطلق بگویید. چطور گیر کوموله میافتد؟
راوی کتاب بردهسور، یدالله خدادادمطلق، معلم است و با توجه به اینکه اوایل انقلاب شهرهای دور و روستاها با کمبود معلم مواجه بودند و از مراکز استانهای کشور درخواست نیروی آموزشی میکردند، او به همراه چند نفر دیگر از قم، داوطلبانه، به روستایی در کردستان میرود. همان ماه اول هم اسیر کوموله میشود. 8نفر بودند که تنها او زنده میماند و همین اهمیت ماجرا را بیشتر میکند؛ 4معلم، 3پاسدار و بسیجی و یک سرهنگ ارتشی. یکی از اهدافم برای نوشتن این کتاب پاسداشت مقام معلم است که برای تدریس و تعلیم و تربیت رفتند و بدون هیچ گناهی شهید شدند.
چطور راوی کتاب بردهسور، یدالله خدادادمطلق را یافتید؟ آیا خاطراتش بکر مانده بود؟
بعد از آزادی یکی، دوباری برای دیدنش به قم رفتم. او بعد از بازنشستگی دفتر سیاحتی و زیارتی باز کرده و بارها به عتبات و حج مشرف شده بود اما از نظر روحی بهدلیل اتفاقاتی که پشت سر گذاشته و شکنجههایی که شده بود، بههم ریخته بود. بعد از عصرهای کریسکان تصمیم گرفتم خاطرات او را هم بنویسم تا این سهگانه کامل شود اما متأسفانه پیدایش نمیکردم تا اینکه به طریقی موفق شدم شماره همسر او را پیدا کنم. آقای خدادادمطلق ابتدا مایل به بازگو کردن خاطراتش نبود اما چون بخشی از خاطرات مشترک بود به او گفتم کمک میکنم تا مرور و یادآوری شود. در نهایت پذیرفت و این کتاب حاصل چندین ساعت گفتوگو با اوست. نخستینبار است که به خاطرات او پرداخته شده و بکر و دستنخورده باقی مانده بود.
بهنظرم کتاب بردهسور کمتر از کتابهای شنام و عصرهای کریسکان توصیف و فضاسازی دارد؛ چرا؟
اول اینکه بهخاطر گرانی کاغذ دوست نداشتم کتاب حجیم و گران شود. بعد هم در 2کتاب قبلی به اندازه کافی فضای زندان را توصیف کرده بودم و اینجا واقعا نیازی نبود دوباره تکرار کنم. جز این ممکن بود مخاطب گمان کند این توصیفهای دوباره تنها برای این است که کتاب حجیم شود. مضاف بر این خود روایتها به قدری جذاب است که نیازی به توصیف نداشته باشد؛ بردهسور کتابی روایی است و اتفاق محور.
انتهای کتاب اخیر شما اسنادی وجود دارد که بینشان برگه مرخصی هم گذاشتهاید، دلیل خاصی دارد؟
برگه مرخصی را تنها برای این گذاشتم که نشان بدهم او بعد از تحمل رنجهای اسارت، باز به جبهه میرود و خسته نمیشود و کوتاه نمیآید. بقیه هم مکاتبات نهادهای نظامی و اطلاعاتی برای آزادی اوست.
بهجز ماجرای فرار و اینکه او تنها بازمانده آن گروه 8نفره است، چه نکته دیگری در خاطرات شما را جذب نوشتنکرد؟
گروههای ضدانقلاب داعیه مبارزه برای آزادی و حقوق بشر داشتند و هنوز هم دارند. در این کتابها ثابت کردیم که شعارهایشان دروغ و فریب است. اتفاقاتی که در بردهسور و زندان توسط گروههای ضدانقلاب افتاد، جنایات جنگی است؛ براساس منشور حقوق بشر و فصل سوم کنوانسیون ژنو وقتی فردی به اسارت درمیآید باید جان و حیثیت و غرور او حفظ شود و تحت هیچ شرایطی حتی در میدان جنگ حق اعدام او را بدون برگزاری دادگاه ندارند. اعدام در صورتی است که اسیر، مرتکب جنایات جنگی شده باشد. درحالیکه این اسرا غیرنظامی بودند و معلم، جهادگر و خدماتی که بدون گناه و بدون هیچ محاکمه و جرمی، دستگیر و اعدام شدند و به شهادترسیدند.