• یکشنبه 30 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 11 ذی القعده 1445
  • 2024 May 19
دو شنبه 23 اسفند 1400
کد مطلب : 156562
+
-

به صلابت ایران جوان

به صلابت ایران جوان

سیدمحمدرضا واحدی - کارشناس فرهنگی

1. باید اقرار کنیم که موضوع جوان، سوژه‌ای است برای بعضی از مسئولان که هنگام نیاز به شانه‌هایی برای بالا رفتن و به مقاصد خویش رسیدن، با شعارهای توخالی دل می‌برند؛ اما پس از رسیدن به هدف همه‌‌چیز را فراموش می‌کنند. موضوع جوان درست مثل نردبانی شده است که هنگام نیاز از آن استفاده می‌شود و وقتی کارشان تمام شد، آن را گوشه‌ای روی زمین می‌خوابانند تا وقتی که دوباره بخواهند بالای بام بروند. به خاطر همین نگاه ابزاری است که حتی بسیاری از متولیان مربوطه، نه درک درستی از جوان و جوانی این روزگار دارند و نه دغدغه‌ای در این باره. همه ساله روز جوان را با مراسمی کلیشه‌ای برگزار می‌کنیم و می‌رود تا سال بعد. بدون اینکه طی سال به مسائل ماهوی و زیربنایی جوان و جوانی بپردازیم و تغییر و تحولات این حوزه را بررسی کنیم و سطح توقعات و انتظارات متقابل جوان و جامعه، والدین و مسئولان را بشناسیم و با رصد کردن فرصت‌ها و تهدیدها راهبردی متناسب اتخاذ کنیم.

2. اگر به جوان امروزی برنخورَد، باید گفت که جوان دیروزی با تمام محدودیت‌ها و محرومیت‌های مادی و تحصیلی و رفاهی، از ظرفیت‌های بالفعل و بالقوه خود بیشتر استفاده می‌کرد. بسیاری از جوانان امروز خود را دست‌کم می‌گیرند و به‌جای آنکه دست بر زانوی خود بگذارند و به توان ذاتی و نقاط قوت خود تکیه کنند و شگفتی بیافرینند، شرایط محیطی و نبودن زمینه‌های پیشرفت را بهانه می‌کنند و از والدین و جامعه توقع دارند که جاده‌ها را برایشان هموار کنند تا آنها به سرعت در آن جاده‌ها راه بروند.
نقطه ضعف بسیاری از جوانان امروز که ربطی به هیچ‌کس جز خودشان ندارد و ستمی است که خودشان در حق خود روامی‌دارند، کم‌کاری در تحقیق و مطالعه است. جوانانی که اهل تحقیق و عمیق شدن در یافته‌ها نیستند و دوست دارند همه معلومات را به‌صورت کپسولی یا ساندویچی به‌دست بیاورند. دانش و مهارت را هم فست‌فودی می‌پسندند. دوست دارند زحمت نکشیده به‌مراتب بالا برسند و جایگاه مناسبی در عرصه‌های علمی و مدیریتی کسب کنند. کم نیستند جوانان عزیزی که به‌خاطر غور در فضای مجازی و خواندن مطالب درست و غلط متفرقه، حس دانایی پیدا می‌کنند و البته در زمینه‌های بسیاری هم اطلاعاتی دست و پا شکسته دارند، اما هیچ‌کدام از آنها عمق لازم را ندارد. مثال همان دریایی که پهنایش زیاد و اعجاب برانگیز است، اما عمق آن یک وجب بیشتر نیست و چیزی از درونش در نمی‌آید.
نقطه ضعف دیگر برخی از جوانان اینکه شناخت و الگوپذیری‌شان از چهره‌های آن‌سوی آبی و مکاتب منحرف شرقی و غربی، خیلی بیشتر از شناخت و الگوپذیری آنان از مفاخر ملی و دینی خودمان و معارف دینی و قرآنی شیعه است. شاید این موضوع، ضرورتِ دوره‌ای کوتاه از جوانی باشد، اما به‌نظر می‌رسد که دیگر وقت آن رسیده که جوانان باورهای خود را تغییر دهند.
جوانان باید ابتدا خودشان، خود را باور کنند و سپس خود را به باور دیگران تحمیل کنند؛ نه اینکه توقع داشته باشند دیگران آنها را بدون دلیل باور کنند. باید خودشان، خودشان را دریابند و بهانه‌ها را دور بریزند. باید باور کنند که نیاز تعلق اجتماعی آنان، در گریز از مرکز تامین نمی‌شود و عزت و هویت آنان در ایران اسلامی با عادات و رسوم و سنت‌های اصیل و مایه‌دارش دست یافتنی است. باید باور کنند که به کارگیری تمام ظرفیت خویش در تقلید از دیگران نشانه تمدن و آزاداندیشی نیست. باید باور کنند که رسانه‌های زردی که سلبریتی‌ها را معرفی و آرایش و اندام آنان را تبلیغ می‌کنند، کتاب سعادت آنان نیست. باید باور کنند که وقتی فرهنگ و مکتب خودمان مهد عرفانی ناب و زلال است، عرفان بودا، اشو، بورخس و کوئیلوی برزیلی و... چیزی جز توهم و خیال‌پردازی نیست. باید باور کنند که دشمن برای انحطاط و بی‌هویت کردن جوانان جوامع دینی، با استفاده از امپراتوری رسانه‌ای خویش برنامه‌هایی گسترده، جذاب و پر زرق‌ و برق دارد.

3. اینکه ما بزرگ‌ترها و متولیان کشور، چقدر در ایجاد ارتباط با جوانان موفق بوده و جوانی را که به اقتضای سن و سالش دنبال حقیقت و شناخت کاملی از هستی است و در مرحله شکل‌گیری اعتقادی قرار دارد، تا چه اندازه با حقایق ناب اسلام عزیز و سنت‌های ملی خویش آشنا کرده‌ایم، سؤالی است که بهتر است اصلاً به آن نپردازیم، چون ما بزرگ‌ترها هم باید خیلی چیزها را باور کنیم که متأسفانه نه تا حالا باور کرده‌ایم و نه انگار قصد داریم باور کنیم.

4. گاهی دیده می‌شود برخی از جوانان چیزی جز یافته‌های خود را قبول ندارند و با شعار کلیشه‌ای شکاف نسل‌ها، خود را بی‌نیاز از استفاده از تجارب و درایت بزرگ‌ترها می‌دانند. درحالی‌که آنها معدن تجربه‌هایی گوناگون هستند که در هیچ دانشگاه و مرکز علمی یافت نمی‌شود. چرا باید تجربه‌ها را دور بریزیم و فقط به آزمون و خطای خود دل ببندیم؟ مگر نه آنکه برابر عقل و حکمت، آزموده را آزمودن خطاست و مگر نه آنکه ابوعلی سینا گفت جایگاه تجربه، ارزشمندتر و بالاتر از علم و  دانش است.
امیرمومنان علی‌علیه السلام چه خوب فرمود که کاش می‌شد 2 بار زندگی کرد. یک‌بار برای کسب تجربه و بار دیگر برای به‌کار بستن آن تجربه‌ها. حالا که چنین نمی‌شود و بیشتر از یک زندگی برای آدمی میسر نیست، کاش به سخن بزرگ‌ترها گوش بدهیم تا هم از تجربه‌های خودشان و هم از تجربه‌های پیشینیان برایمان بگویند؛ مبادا فرداها دریغ و افسوس بخوریم که کاش بار دیگر به دنیا برمی‌گشتیم و آزموده‌ها را به‌کار می‌گرفتیم تا بهتر زندگی کنیم.

این خبر را به اشتراک بگذارید