الهام مصدقی راد، روزنامه نگار
اولی راحت بیدار میشود، با همان چشمان نیمهباز، از زیر پتو وارد کلاس آنلاینش میشود و بلند و رسا به معلمش سلام میکند. دومی بالاخره کشانکشان خودش را به پشت میزش میرساند و با صدایی گرفته به معلمش سلام میکند، سرش را روی میز میگذارد (باید حواسم باشد خوابش نبرد). اولی از تخت، پایین آمده و در حال شستن دست و صورت به صدای معلم گوشمیکند.
دومی خوابش برده! صدایش میکنم، بیدار میشود، دستش را زیر چانهاش میگذارد و با چشمانی که سعی میکند درشتشان کند به مانیتور لپتاپ خیره میشود. صبحانهشان را آماده میکنم تا در فاصله بین دو کلاس بخورند. صدای تدریس معلم دومی توی هال پیچیده و از اتاق اولی هم صدای قیلوقال بچههای کلاس میآید. در ِاتاق را محکم میبندم که سومی از این سروصدا بیدار نشود. همهچیز آرام و صبحانه آماده است. میخواهم لیوان چایم را بردارم که صدای گریه سومی بلند میشود. به سراغش میروم که آراماش کنم. اولی با صدای مضطرب میگوید: «دوباره قطع شدم! نمیتونم وارد کلاس بشم. خانم داره درس جدید میده!» همانطور که سومی را آرام میکنم موبایل را میگیرم تا برای اتصال دوباره تلاش کنم؛ «وصل شد!».
میخواهم سومی را دوباره به اتاق ببرم که میبینم دومی ظرف خیار رندهشده را جلوی دوربین لپتاپ کج میکند تا معلم آشپزیشان ببیند چقدر خوب رنده کرده است. کیبورد با آب خیار، خیس میشود. سومی را زمین میگذارم و سریع با دستمال، کیبورد را خشک میکنم. صدای قهقهه دومی با دوستانش و صدای بلند معلم اولی که میگوید «آهنربا دو قطب دارد» با صدای گریه سومی که منتظر فرنی صبحانه است و صدای سوپاپ زودپز، در هم پیچیده... . صبحانهشان را جمع میکنم.
یک چشمام به سومی است که از میز تلویزیون بالا نرود، یک چشمام به دومی که حواسش پرت شیرینکاریهای سومی نشود. خدا را شکر، چهارچشمی به مانیتور خیره شده. گوشی را که داخل گوشاش میگذارد، خانه آرامتر میشود. صدای خندههای ریزش بیشتر میشود. به هوای بغلکردن سومی به سمتش میروم. میبینم کارتون دانلود کرده و همزمان با کلاسش «موش خبرنگار» میبیند... . ظهر است؛ ناهار اولی را با ماست و خیاری که دومی درست کرده زودتر میدهم که به کلاس بعدیاش برسد. دومی هنوز معلم خداحافظینکرده، لپتاپ را میبندد و میگوید: «چقدر امروز خسته شدم!». سومی خوابیده است. اولی هم ساعتی بعد کلاسش تمام میشود و من بالاخره نفس عمیقی میکشم و لیوان چایی را که از صبح چند بار عوضش کردهام، مینوشم.
حاضری از زیر پتو
در همینه زمینه :