عقلانیت مذاکراتی ایران در وین و توجه به چند نکته
مصطفی قربانی- کارشناس مسائل سیاسی
یکی از مهمترین موضوعاتی که هماکنون در فضای عمومی، سیاسی و رسانهای کشور مطرح میشود، سرنوشت مذاکرات هستهای در وین است. فارغ از اینکه این مذاکرات چه زمانی و چگونه به نتیجه میرسد، در نگاهی بنیادین و مرتبط با مسائل اساسی ایران باید گفت؛ آنگونه که تاریخ روابط خارجی و اقتصاد ایران نشان میدهد، در تعامل با کشورهای غربی، ایران نتوانسته است بهطور مناسب منافع خود را تأمین کند. این موضوع چند دلیل اساسی دارد که عبارتند از:
1-امید بستن بیش از حد به نقش متغیر روابط خارجی برای حل مشکلات کشور؛ قائلشدن نقش بیش از حد لازم برای متغیر روابط خارجی در حل مشکلات کشور سبب شده تا ایران بهخوبی نتواند از مزایای ارتباط با خارج بهرهبرداری کند. به بیان دقیقتر، نوع نگاه ما به متغیر روابط خارجی همواره اینگونه بوده که آن را متغیر مستقل یا عامل اصلی توسعه تصور کردهایم و بنابراین، در شرایط نبود مشکل بر سر راه ارتباط با دنیا، از قویشدن غفلت کردهایم و در شرایط وجود تضییقات خارجی هم همواره، حل مشکلات کشور را منوط به رفع تضییقات خارجی کردهایم. مبتنی بر این نگاه، تاکنون کمتر تلاش شده در ارتباط با اقتصادهای توسعهیافته دنیا از ظرفیتهای آنها برای بهبود وضعیت اقتصادی کشور ازجمله در حوزههای مهمی چون انتقال فناوری به ایران، آموزش نیروی کار ایرانی، واردکردن ماشینآلات و تجهیزات سرمایهای به ایران و... استفاده کنیم و در ارتباط با این نوع اقتصادها، بیشتر منافع کوتاهمدت و مقطعی را مدنظر قرار داده و کمتر به منافع معطوف به توسعه بلندمدت کشور توجه شده است.
2-نوع نگاه طرفهای مذاکره به ایران؛ بدین معنا که طرفهای مذاکره در برهههای مختلف تاریخی اساسا درصدد دادن امتیاز لازم به ایران، بهگونهای که باعث تقویت اقتصاد ایران شود، نبودهاند. البته این بدان معنا نیست که سیاست خارجی و دیپلماسی کشور در طول تاریخ معاصر اصلا موفقیتآمیز نبوده است، بلکه بدین معناست که اگر هم توافقی صورت گرفته، این توافق در راستای حفظ خطوط وابستگی ایران به اقتصاد جهانی و تثبیت موقعیت ایران در حاشیه این اقتصاد بوده است. به همین دلیل است که کشورهای توسعهیافته همواره از واردکردن دانش فنی به ایران، سرمایهگذاری در حوزههای زیربنایی و نه استخراجی و مصرفی، آموزش نیروی کار ایرانی و... طفره میروند.
عقلانیت انقلابی در مذاکرات هستهای وین
تیم مذاکرهکننده کشورمان هماکنون در وین در بستری وارد مذاکره شده که حاوی ضعفهای پیشگفته است. بر این اساس، بهنظر میرسد که این تیم و تصمیمسازان سیاست خارجی کشورمان در مقطع کنونی، درصدد هستند تا با حل و رفع ریشههای ضعف سیاست خارجی کشور، آن را در جایگاه درستش تعریف کنند. در این راستا، آنها تاکنون چند موضع و اقدام اساسی انجام دادهاند:
1-در گام اول اعلام کردند که مذاکره میکنیم و معتقد به تعامل با دنیا هستیم، اما معطل به نتیجهرسیدن مذاکرات نمیمانیم. درواقع، با این گزاره بهنظر میرسد که دولت، سیاستگذاران و مجریان سیاست هستهای کشور در این مقطع در تلاش برای رهایی از دامی هستند که در دورههای مختلف تاریخی بازتولید شده و تداوم یافته است. این دام همانا گرهزدن حل مشکلات کشور به متغیر روابط خارجی است که البته در هیچ مقطعی هم نتوانسته نتایج لازم را برای ایران به بار آورد. براین اساس، شرط موفقیت دولت سیزدهم در پیشبرد این راهبردگذاری دقیق و درست، تمرکز جدی بر تقویت ظرفیتهای داخلی بهمنظور ترمیم نقاط آسیبپذیر داخلی در برابر فشارهای خارجی است؛ زیرا اصل مسئله ایران نه روابط خارجی، آسیبها و ضعفهای داخلی است.
2-مدلی که در برجام پیاده شد، درست در راستای نوع نگاه طرفهای غربی به ایران بود؛ زیرا در برجام، در ازای تضعیف قدرت هستهای ایران، تلاش شد تا بهصورت مقطعی نه دائمی و مؤثر، بخشی از فشارهای تحریمی علیه ایران(نه همه آنها) کاسته شود.
درواقع، نگاه طرف مقابل، در امتداد نگاه تاریخی آنها به ایران، این بود که برجام نباید عاملی برای رفع فضای غیرعادی حاکم بر اقتصاد ایران و کمککنندهای بهمنظور تقویت موقعیت آن در ساختار اقتصاد جهانی باشد. مبتنی بر این نوع نگاه، برجام اساسا توافقی نبود که تأمینکننده نیازهای اساسی ایران باشد.
باتوجه به این تجربه، دیپلماسی کشور اکنون در تلاش است تا ضمن رفع تحریمها، فضای لازم را برای تقویت موقعیت ایران در اقتصاد جهانی فراهم کند. درواقع، تیم مذاکرهکننده اکنون درصدد است تا عاملیتهای استراتژیک غرب برای تأثیرگذاری بر اقتصاد ایران را که عبارت است از تحریم و حاکمکردن یک فضای غیرعادی بر اقتصاد ایران، بیاثر سازد تا اقتصاد ایران بتواند فرصت تنفس و تقویتی بهدست آورد. تأکید بر رفع مؤثر تحریمها و ارائه تضمینهای لازم از طرف مقابل، در این راستاست که معنای دقیقی پیدا میکند وگرنه چنانچه نگاه کوتاهمدت و مقطعی به مذاکره داشته باشیم، تضمین موضوعیت پیدا نمیکند. نکته مهم در این میان آن است که این تلاش، دقیقا در نقطه مقابل هدفگذاری طرفهای غربی در قبال ایران قرار دارد.
بنابراین، اصل سخن در اینجا آن است که بهواسطه قرارگرفتن ایران در یک موقعیت تحمیلی در اقتصاد جهانی (قرارگرفتن در موقعیت حاشیهای در اقتصاد جهانی)، قدرتهای سلطهگر همواره امکان مداخله در ایران و برهمزدن تعادل حیات اقتصادی ایران را داشتهاند. دستگاه دیپلماسی کشور اکنون تلاش میکند تا ضمن بیاثرسازی امکانهای مداخله طرفهای مقابل، زمینه را برای جهش اقتصادی ایران فراهم کند. از این جهت، در افقی تاریخی و کلان، ریلگذاری دولت و نظام در حوزه مذاکرات هستهای، دقیق، موشکافانه و مبتنی بر فائقآمدن بر مسائل اساسی کشور است.