• پنج شنبه 6 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 16 شوال 1445
  • 2024 Apr 25
یکشنبه 10 بهمن 1400
کد مطلب : 152334
+
-

لحظه‌های انقلاب

محمود گلابدره‌ای / 1358

لحظه‌های انقلاب

«... شب‌های‌ماه رمضان کم‌کم حرف‌ها داشت. ولی هنوز آنچنان برنده و کوبنده نشده بود اما شبی «غفاری» [منظور حجت‌الاسلام هادی غفاری روحانی مبارز با رژیم پهلوی] میدان فوزیه را با کلام و صدایش از جا کند، دیدم نشستن پای این منبر و به وعظ گوش کردن، با نشستن‌ پای منبرها و به وعظ گوش کردن‌ها و چُرت زدن‌ها و بعد، گریستن و دعا کردن‌ها و ندبه و استغاثه کردن‌ها و ذلیل و خوار و زبون، تن به هر ذلت و مصیبت و فلاکتی دادن و در انتظار تقدیر، تن به تسلیم و رضا دادن و راضی بودن‌های سابق، فرق دارد. زدم به آب، این سیل خروشان، همان حرکت تند خانه‌براندازی بود که در خیال هم حتی باورش نمی‌کردم. ناگهان خروشی افتاد توی موج خلق و از جا کنده شدند و در یک آن، صدا پیچید و نعره شد و صداها یک صدا شد و غرید: «تنها ره سعادت... ایمان، جهاد، شهادت». و موج به طرف میدان ژاله به حرکت درآمد و نیم‌ساعت بعد، سد رگبار گلوله از روبه‌رو و آتش گُرگرفته بنزین و نفت که قبلاً ریخته بودند کف خیابان و میدان، سیل جمعیت را پس زد. همان شب شهیدان متلاشی شده و تیرخورده‌های از حال رفته، دست به دست، با احترام چون لاله‌های سرخ، نشسته روی دست و سر و کول، به خانه‌ها برده شدند. اغلب مساجد، بسته شده بود. دمِ در حسینیه ارشاد و تا توی کوچه و تا دم در مسجد قبا، تانک ایستاده بود. هر شب، همان یک گُله جا، ده‌ها سرباز و افسر بودند و کامیون‌های پر از سرباز، آماده کنار خیابان پارک کرده بودند. صبح زود خودم را رساندم به تپه قیطریه. نمی‌شد پایین رفت. تیراندازی می‌کردند. ».

 

این خبر را به اشتراک بگذارید