صنعت نشر ایران یک موجود ناموزون است
محمود آموزگار/ رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران
صنعت نشربهویژه در حوزه کتابهای عمومی مشکلات زیادی دارد. مجموع این مسائل و مشکلات بر معیشت افرادی که در این زمینه فعالیت میکنند تأثیر منفی گذاشتهاست. ازجمله مشکلاتی که میتوان بهصورت کوتاه به آنها اشاره کرد، معطلیهای قابل توجه در مسیر اخذ مجوز انتشار، سختیهای ورود به بازار و بازاریابی، مصایب تولید، تهیه کاغذ و باقی ملزومات آن است که مجموعا دست بهدست داده و مشکلات حالحاضر ناشران ایران را شکل میدهند.
درحال حاضر چرخه اقتصادی صنعت نشر چندان حال و روز خوشی ندارد. بهعنوان مثال اگر تمام کتابهایی را که در طول سال منتشر میشود را 100هزار نسخه درنظر بگیریم و متوسط هر نسخه تیراژ را 10هزارنسخه تخمین بزنیم، مجموعا 100میلیون جلد کتاب تولید میشود. صرفنظر از اینکه کتابهای منتشرشده فروش برود یا نرود و در انبار بماند –معمولا هم فروش نمیرود و در انبار ناشر میماند- اگر قیمت متوسط هر جلد کتاب را 10هزار تومان نرخگذاری کنیم با رقم هزارمیلیارد تومان روبهرو میشویم. این هزار میلیارد تومان مشاغلی مانند تولید و واردات کاغذ، چاپخانه، صحافی، ویرایش، ترجمه، تالیف، ناشر، کتابفروش، توزیعکننده و... را شامل میشود. اگر همه کتابها در طول سال به فروش برسد حجم اقتصاد صنعت نشر و فروش کتاب، هزار میلیارد تومان میشود؛ اما بسیاری از کتابها فروخته نمیشود و این حرفه با چرخش مالی اندک برای ادامه بقا دست و پا میزند. با توجه به تمام مشکلات موجود ناشران، چاپخانهدارها و کارگرهایی که در آن مشغول بهکار هستند نیز بهشدت دچار مشکل شدهاند. تکنولوژیهای جدید و ماشینهایی که به بازار آمدهاند و امکان تکثیر نسخههای اندک را با کیفیت بالا دارند، کاری کردهاست که حجم کار چاپخانهها کم شود و تأثیر منفی خودش را بر اقتصاد چاپخانه بگذارد. بههمین دلیل حتی آمارها نشان میدهد که نزدیک به 200چاپخانه در معرض تعطیلی قرار گرفتهاند.
روش و سیاق دشوار صدور پروانه در وزارت ارشاد موجب شده که کمتر از هزار ناشر در ایران بهصورت حرفهای فعالیت کنند. در حالی که 15هزار پروانه نشر وجود دارد که از بین این 15هزار پروانه نشر 4هزار ناشر حداقل یک عنوان کتاب منتشر میکنند و معنیاش این است که 11هزارناشر دیگر اصلا کتاب منتشر نمیکنند. از این 4هزارناشر هم نزدیک به 600-500ناشر بهصورت حرفهای در کار نشر هستند و از محل کار نشر ارتزاق دارند. به همین دلیل برای بسیاری از ناشران، این کار شغل دوم است و کار اصلیشان بهحساب نمیآید.
تمام این مسائل نشان میدهد صنعت نشر ایران مانند موجودی است که اعضای بدنش بهشکل موزون رشد نکرده است. بعضی از اعضا بیش از حد رشد کرده و بعضی قسمتها کوچک مانده است و به بررسی و جراحی نیاز دارد تا به وضع متعارف برگردد. نمیتوان ناامید بود و گفت که باید این موجود ناموزون را بهحال خود رها کرد. کارهایی میشود انجام داد و موارد آن بسیار است. اما اگر بخواهم به شکل خلاصه آنها را مطرح کنم، تأکید میکنم که نخست لازم است بین تعداد ناشرها و کتابفروشها توازن ایجادشود. کتابفروشیها باید مورد حمایت قرار گیرند و از هزینههای جانبیشان کاسته شود. 75درصد فعالیتهای نشر در تهران انجام میگیرد و سهم باقی کشور 25درصد است. باید این فاصله بین تهران و باقی مناطق کشور کمتر شود. باید بر تالیف نسبت به ترجمه تأکید بیشتری داشتهباشیم. تنها به فروش بازارهای داخلی اکتفا نکنیم.
راههایی را باید برویم که کتاب ایرانی به بازار جهانی ورود پیداکند. باید حقوق مولف محترم شمرده و قوانین مربوط در این ارتباط تصویب شود. باید از ترجمه وانتشار آثار ایرانی در بازار کشورهای دیگر توسط ناشرهای خارجی حمایت به عمل آید و... تمام این بایدها اگر به مرحله اجرایی شدن برسند، آن وقت میتوان امیدوار بود که نهتنها در ایران بلکه در جهان ناشران و نویسندههایمان حرفی برای گفتن داشته باشند.