• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
چهار شنبه 29 دی 1400
کد مطلب : 151289
+
-

سیب و‌ماه و مهربانی

زندگی پدیا
سیب و‌ماه و مهربانی

مریم ساحلی

سیب‌ها تنگ هم نشسته‌اند روی گاری چوبی و صدای سیب‌فروش بازار را برداشته است. کلاهش را تا بالای ابرو کشیده پایین و شال‌گردنش را‌ 2دور پیچانده دور گردن. چشم می‌چرخاند و هر چند دقیقه یک‌بار فریاد می‌زند: «تره اوچین، تره اوچین».
آنها که از کنار سیب‌فروش می‌گذرند، می‌دانند که این یعنی خودت سوا کن. یعنی می‌توانی سر صبر سیب‌ها را زیر و رو کنی و بهترین‌هایش را بخری. دعوت سیب‌فروش از مردم که فروکش می‌کند، میوه‌فروش‌های کنار دستش هم سر ذوق می‌آیند و صداشان می‌پیچد؛«ماه مانستن پرتقال،‌ماه مانستن کیوی؛ تره اوچین، تره اوچین».
پرتقال‌ها و کیوی‌های مثل ماه، شبیه به سیب‌ها، چشم‌انتظار مشتری‌ها هستند. مردی که با شانه‌های افتاده 3بار راسته میوه‌فروش‌ها را رفته و برگشته می‌ایستد روبه‌روی سیب‌ها، یکی را برمی‌دارد و می‌پرسد: سیب چند؟
سیب‌فروش می‌گوید: ناقابل کیلو20.
مرد سیب را رها می‌کند روی تل سیب‌ها. سیب‌فروش سبد کنار گاری را نشان می‌دهد: کیلو 7‌تومن.‌
مرد سرکیسه پلاستیکی را باز می‌کند، خم که می‌شود، کلاغی قارقار می‌کند و ابرها به زمین نزدیک می‌شوند. انگار سرک می‌کشند تا ببینند، او که خم شده چه می‌خرد.‌
لکه‌های روی سیب‌های ریز را می‌شمارند. سیب‌فروش کیسه سیب را می‌گذارد روی ترازو.
می‌گوید کم است و بعد دست دراز می‌کند و 2سیب درشت می‌گذارد توی کیسه.
سیب و مابقی پول مرد را می‌دهد دستش. مرد سیب‌های درشت را از کیسه می‌کشد بیرون و صدایش پهن می‌شود روی گاری؛«اشتباه شده آقا.»
بعد با دست سبد را نشان می‌دهد: «این باید اضافه می‌کردی».
سیب فروش کیسه را می‌گیرد سمت مرد؛«اشتباهی‌های این دنیا زیادند، اما من و تو و این سیب‌ها اشتباهی نیستیم.»

 

این خبر را به اشتراک بگذارید