درختان آلوچهای که مهربانترند
مریم ساحلی
نگاهشان که به درخت آلوچه افتاد، چشمهاشان گرد شد. گفتند: «حالاکو تا بهار؟ چه وقت شکوفه دادنه؟»
گیلانی اگر باشید، درختان آلوچه بیتردید در باغ خاطرات قشنگتان ریشه دوانده است. اینجا اواخر اسفند، وقتی زمستان بار و بندیلش را جمع میکند و صدای قدمهای بانوی بهار به گوش میرسد، درختان آلوچه رخت شکوفه بر تن میکنند. زمانی که ساختمانها هنوز قد نکشیده بودند و بسیاری از خانهها حیاط و باغچه داشتند، درختان آلوچه همخانه ما بودند. وقتی دستان مادران، پردههای پنجرهها را برای شستوشو از پنجرهها دور میکردند، شاخههای درخت آلوچه با شکوفههای سفیدصورتی از آن سوی شیشهها برایمان دست تکان میدادند، که آهای بهار نزدیک است. همان حوالی دختران دمبخت در خیالشان پیراهن سفید میپوشیدند و زیر درخت آلوچه کنار محبوب، چشم میدوختند به دریچه دوربین عکاسی.
برگهای تقویم نشان میدهند که حالا زمان به شکوفه نشستن آنها نیست. اما درختان آلوچه یک وقتهایی بیخیال سرمای زمستان و ورقهای تقویم، شکوفا میشوند. آن وقت کسانی که از کنارشان میگذرند، سر تکان میدهند که این طفلک حساب و کتاب کار از دستش در رفته یا نه دو روز آفتابی دیده و گول خورده است. عدهای هم سر تأسف تکان میدهند که این درخت امسال میوه نمیدهد.
یک وقتهایی که درختان آلوچه بیشتری در زمستان شکوفه دهند، خبرنگاران میروند سراغ کارشناسان که چرا چنین شده است و آنها هم در پاسخ این پرسش از به هم خوردن چرخه طبیعت، جهش ژنتیک و مساعد بودن هوا سخن میگویند. اما نمیدانم چرا کسی نمیگوید درختان مهربان هستند و بعضی درختها مهربانتر. مثلا درختان آلوچهای هستند که حواسشان جمع است و تک تک روزهای سال را میشناسند، ولی مشتاقند که غافلگیرمان کنند و لبخندی بهاری بر زمستان صورتمان نقش بزنند. درختانی که چشمهامان را به تماشای بهار در زمهریر مهمان میکنند؛ درختانی که راوی عاشقانهای امیدناک هستند، روایت روزهای روشنی که شاید در راه باشند.