پتو و زمستانهای گازوئیلی
شیدا اعتماد
در تمام سالهایی کههنوز گازکشی فراگیر نشده بود، خانهها با گازوئیل یا نفت گرم میشدند. اگر منبع خانه کوچک بود یا منبع یدکی نداشت در حد فاصل خالیشدن منبع تا پرشدنش باید چند روزی سرما را تحمل میکردیم. من هنوز به روشنی یادم هست حتی زمانی هم که گازوئیل داشتیم، به جای همه خانه فقط بخشهایی از خانه را گرم میکردیم و زندگی را متمرکز میکردیم در آن بخشها.
هنوز یادم هست که جلوی تلویزیون که مینشستیم هرکی پتویی برای خودش داشت که بکشد روی تناش که یخ نکند. یادم هست که از سرمای خانه پناه میبردم به دانشگاه و دلم برای مادرم میسوخت که مجبور بود توی خانه یخزده بماند.
گاز که آمد، زمستانهای سرد فراموش شدند. ارزان و در دسترسبودنش باعث شد که زمستان و لباس زمستانی به خاطرهای دور تبدیل شوند. دیگر کسی در خانه پلیور و جوراب پشمی نپوشید. لباسهای چهارفصل سال یکسان شد. پتوهای روی مبل بازنشسته شدند و جایشان را دادند به بالشهای رنگی بیاستفاده. به جای آنها پتوهای تزئینی بلااستفاده آمدند و روی مبلها قرار گرفتند. انگار این مبلها بودند که سردشان میشد و باید تنپوشی میپوشیدند.
زمستانها، هرچند دیگر آن ابهت برفی قدیم را ندارند اما سرما و سوز خشک کماکان هست. سوخت زیادی مصرف میشود تا دمای خانهها را بهاری کند درحالیکه دمای آسایش انسان بین 20تا 22درجه است. اگر دمای خانه در این حد باشد، مجبور میشویم کمی بیشتر لباس بپوشیم. شاید هم با پلیورها و جورابها آشتی کنیم و آن پتوهای رنگی به خانه برگردند؛ پتوهایی که نرم و خوشایند روی پوست کشیده میشدند و اگر فرزندی با پدرش سر شوخی داشت، پای یخزده کوچکش را میلغزاند زیر پتوی پدرش و میچسباند به پای گرم او.
پتوهایی که وقتی روی مبلها قرار میگرفتند رنگ و نرمی و گرما به خانه میبخشیدند. پتوهای واقعی نه پتوهای تزئینی. پتوهایی که خاطره شبهای زمستان را داشتند. پتوهایی که وصل میشدند به خاطره روزهایی که زندگی سادهتر، خوشایندتر و کمی آهستهتر بود.