• شنبه 27 مرداد 1403
  • السَّبْت 11 صفر 1446
  • 2024 Aug 17
شنبه 4 دی 1400
کد مطلب : 149078
+
-

به گلگیر ماشین لگد بزنید

به گلگیر ماشین لگد بزنید

 محمدرضا نصیری  - روزنامه‌نگار

1.  بعضی افراد شب تا صبح داخل ماشین می‌خوابند تا روز که شد جای پارک را بفروشند. شغل‌هایی که نیاز به سرمایه و تخصص و پارتی ندارد کم نیست؛ مثلا فروش جای صف در صف مرغ و ارز یا فروش شماره نوبت‌دهی بانک، نوبت دستشویی در پارک در سیزده‌به‌در، اجاره ماسک به ارباب‌رجوع متقاضی ورود به ادارات دولتی، فروش لایک و کامنت در اینستاگرام،  اجاره نوزاد به گدایان و...
بهتر است برای کسب درآمد بیشتر از طریق فروش جای پارک، اتوبوسی تهیه کنیم تا هم خوابیدن در آن راحت‌تر باشد، هم صبح که شد 3تا جای پارک برای فروش دراختیار داشته باشیم. واگن قطار از همه اینها بهتر و به‌صرفه‌تر است. یک راه دیگر هم هست؛ چند متر روبان بخریم با یک تابلوی «کارگران مشغول کارند» و کل جا‌پارک خیابان را اشغال کنیم و صبح به‌صورت عمده یا تک‌فروشی به فروش برسانیم. فقط باید یک نگهبان هم استخدام کنیم که مراقب تابلو باشد، چون جنس تابلو از فلز است و این روزها حتی صندلی پارک‌ها را هم به‌خاطر فلزشان می‌دزدند.

2. در فصل سرما قبل از استارت زدن ماشین، یک لگد به گلگیر بزنیم تا اگر گربه‌ای برای فرار از سرما داخل موتور خوابیده بود بیدار شود و با راه افتادن ماشین تبدیل به سوسیس و کالباس نشود. یکی از آشناها از وقتی این توصیه را خوانده، کارش این است که صبح به صبح به همه ماشین‌های پارک شده سر راهش لگد می‌زند مبادا راننده ماشین لگد زدن به گلگیر یادش برود و گربه‌ها تلف شوند. اگر گربه‌ای را نزدیک ماشین ببیند به‌خود گربه لگد می‌زند تا هوس نکند برای گرم شدن برود داخل موتور. این روزها اگر سروکارتان به خیابان میرداماد افتاد، به ماشین‌ها لگد بزنید، هرکدام که راننده‌اش با چشم‌های خواب‌آلود از ماشین پیاده شد، جای پارکش را از او اجاره کنید.

3. کشورها جدیدا از چه راه‌هایی درآمد کسب می‌کنند! کوزوو با اجاره 300سلول زندان به دانمارک موافقت کرده و قرار است سالی 15میلیون یورو از این طریق درآمد داشته باشد. این به سود خود زندانی هم هست. هر کس پرسید در این چند وقت کجا بوده، سرش را بالا می‌گیرد و می‌گوید رفته بوده خارج. تازه؛ عوارض خروج از کشور هم نمی‌دهد، خورد و خوراک، جا و هزینه صدور ویزا هم برایش رایگان درمی‌آید، حمل‌ونقل هم همینطور؛ به‌علاوه اینکه نگهبان هم با خودش می‌برد تا اسیر راهزن و جیب‌بر نشود. 15سال بعد برمی‌گردد به کشورش و خاطرات سیلی زدن توی گوش فرمانده زندان را برای بچه‌محل‌ها تعریف می‌کند. بعد می‌رود در آموزشگاه، زبان کوزوویی تدریس می‌کند.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید