روز فرشتهها و شهر آبی
اول: فردا ولادت حضرت زینب س است و روز پرستار. یادمان باشد که پرستاران و کادر پزشکی در دو سال گذشته روزگار سختی را گذراندند. ما همیشه قدردان این فرشتهها هستیم. خیلی از آنها در راه خدمت به بیماران کرونایی جانِ عزیزشان را از دست دادند. یاد آنها که رفتهاند همیشه سبز.
دوم: خیلی از شهرهای کشور رنگشان آبی است و این خوشحالکننده است. اینکه شهرها یکییکی آبی میشوند، یعنی کمی خطر کرونا کمرنگ شده است. اما ما تجربهاش را داریم و اگر رعایت نکنیم، بهزودی رنگهای آبی، زرد و نارنجی و خدای نکرده قرمز خواهند شد.
دیروز با پدرم در ماشین بودیم و رادیو روشن بود؛ گزارشگر رادیو از مسافران مترو که ماسک نزدهبودند میپرسید: «چرا ماسک ندارید؟» و هرکس دلیلی میآورد. یک نفر گفت: «چون نفسم میگیرد.» دیگری گفت: «چون واکسن زدهام!» و دیگری میگفت: «هیچکس در مترو ماسک نمیزند.»
فکر کردم چرا آدم بزرگها اینهمه بیمسئولیتی میکنند؟ مگر ندیدهایم که چه تعداد انسان نازنین بهخاطر کرونا جانشان از دست رفت؟ خب چرا کاری نمیکنیم که کرونا تمام شود و شهرها از آبی تبدیل به شهرهای سفید شوند؟
سوم: داشتم یک کتاب میخواندم. داستان پسری بود که روز تولدش در تقویم گم شده بود و حالا باید در همان سنی که بود درجا میزد.
کابوس عجیبی است که آدم در همان سن بماند. مثلاً در 13سالگی بماند و بزرگ نشود و هی درجا بزند و هی ببیند که دوستانش بزرگ میشوند و به دانشگاه و سر کار میروند، اما تو همان پسر13ساله بمانی...
تا حالا به مرور زمان فکر کردهاید؟ حالا هرسنی که هستید، یادتان هست دو سال پیش چگونه فکر میکردید و حالا چهطور؟ نگران آینده هستید؟ طبیعی است، اما خیلی از متفکران دنیا معتقدند باید در لحظهی حال زندگی کنیم، نگران آینده نباشیم و زیاد به گذشته فکر نکنیم. زندگی همهی آدمها، همیشه شیرین نیست. روزهای خوب و بد همیشه هست.
و سخن آخر: شما میتوانید هرهفته دوچرخهی الکترونیک را در سایت همشهریآنلاین به نشانی hamshahrionline.ir/service/children
و در صفحهی اینستاگرام و کانال تلگرام دوچرخه به نشانی
docharkheh_weekly@ بخوانید و همچنان با ما رکاب بزنید.