کیمیایی از نگاه غربی
سعید مروتی- روزنامهنگار
انتشار نقد ستایشآمیز دیوید تامسون بر «قیصر» در مجله سایتاندساوند، به شکلی کنایهآمیز تازهترین واکنش منتقدی خارجی به یکی از فیلمهای اولیه مسعود کیمیایی است. درحالیکه سالهای طولانی سینمای کیمیایی فاقد عناصر جذاب برای مخاطب غیرایرانی دانسته شده است؛ معمولاً هم دلایلش بهطور اجمالی در دو بند خلاصه میشد: فیلمهای کیمیایی مبتنی بر فرهنگ و سنن بومی و بهخصوص مشحون از خرده فرهنگی تهرونی است و از طرف دیگر فاقد ویژگیهای اگزوتیک (که جاذبهای برای فستیوالهای خارجی بیافریند) است. نکته دیگر اتکای کیمیایی در فرم روایت و میزانسن، به سینمای آمریکاست. درحالیکه فیلمهای موفق ایرانی در محافل جهانی معمولاً یا مثل فیلمهای مهرجویی و پرویز کیمیاوی به سنت سینمای هنری اروپا نزدیک بودند یا مثل فیلمهای اولیه شهیدثالث و آثار کیارستمی، زبان سینمایی متمایزی داشتند. نکته دیگر اما کمتر دیدهشدن فیلمهای کیمیایی توسط مخاطب غیرایرانی بود. البته در دهه50 فیلمهای کیمیایی در کنار دیگر محصولات منسوب به جریان موج نوی سینمای ایران، در فستیوالها به نمایش درآمد و بازخوردهایی هم داشت. نمایش فیلمهای کیمیایی در جشنواره جهانی فیلم تهران، هم فرصت مناسبی برای آشنایی منتقدان خارجی با آثار این فیلمساز بود و در گزارشهایی که درباره جشنواره تهران توسط منتقدان و روزنامهنگاران خارجی نوشته میشد اشاراتی به این فیلمها شده است. اشاراتی که اغلب گذرا بودند و در مواردی نشانه نبود درک درست آثار کیمیایی، که احتمالا دلیلش نمایش بدون زیرنویس فیلمها بود. یکی از سؤالاتی که یک خبرنگار خارجی حاضر در نشست خبری فیلم «گوزنها» کرد این بود که چرا فیلم زیرنویس انگلیسی یا فرانسوی ندارد، که کیمیایی در پاسخ به دیر آماده نمایششدن فیلم اشاره کرد. طبیعی است که متوجه نشدن دیالوگها، بیننده غیرایرانی را به بیراهه ببرد. مثلاً منتقدی در گزارشاش از سومین جشنواره فیلم تهران، از فیلم «گوزنها» بهعنوان کمدی نئورئالیستی ایرانی نام برده و در ادامه با توصیفات کلی از بازی بازیگر نقش اول فیلم تعریف کرده است. پیتر کاوی هم در مطلبی که درباره فیلمهای سومین جشنواره تهران در سایتاندساوند نوشته به درخشش گوزنها (در کنار «غریبه و مه» و «شازده احتجاب») در فستیوال اشاره کرده و در ادامه درباره فیلم دیگری از مسعود کیمیایی چنین نوشته است: «در فیلم «خاک»، مسعود کیمیایی از علاقه ایرانیها به سنتهای گذشته، که گاهی تنفر از تغییر و تحول را به همراه دارد، انتقاد میکند.» (سینما ۵۴، شماره ۱۷، خرداد و تیر ۱۳۵۴). در این سالها فیلمهای کیمیایی در فستیوالهای خارجی به نمایش درآمدند و جوایزی هم گرفتند ولی جستوجو در مطبوعات آن سالها برای یافتن مطلب تحلیلی جدی درباره این فیلمها، نتیجهای به همراه ندارد. درحالیکه در آن دوره درباره مثلا «مغولها»، «گاو»، «غریبه و مه» و «یک اتفاق ساده» مطالب زیادی به چشم میخورد. فراموش نکنیم که در آن سالها، کیمیایی با فاصله مطرحترین کارگردان سینمای ایران است؛ کارگردانی که فیلمهایش در داخل بیشتر از آثار هر فیلمساز دیگری مورد توجه منتقدان و تماشاگران قرار دارد؛ این اعتبار گسترده داخلی اما آنقدر که شایسته فیلمسازی در اندازههای اوست، به مقبولیت جهانی نمیانجامد. البته در دهه70 میلادی، برخی فیلمهای کیمیایی، مثل «داش آکل» و «غزل» و «سفر سنگ» راهی جشنوارههای بینالمللی میشوند و جوایزی هم دریافت میکنند ولی مشخص است که جنس سینمای کیمیایی همخوانی چندانی با فستیوالها ندارد و به همین نسبت متن انتقادی جدیای هم درباره فیلمها توسط منتقدان غربی نوشته نمیشود.
پس از پیروزی انقلاب و شکلگیری جریانی که سینمای نوین ایران نام گرفت، ماجرای حضور جهانی فیلمهای ایرانی در جشنوارهها بهعنوان ماموریتی مهم در دستور کار مسئولان سینمایی وقت قرار گرفت. اساساً واحد بینالملل بنیاد سینمایی فارابی با هدف عرضه فیلمهای ایرانی به فستیوالها تاسیس شد. روندی که در دهه80 میلادی شروع شد و در دهه90 اوج گرفت. چند فیلم اول کیمیایی در سالهای بعد از انقلاب با توجه به مشکلاتی که در ممیزی مواجه شدند و هم ماهیت آثار، که با سینمای اگزوتیک، صادراتی جشنوارهای ایران فاصلهای معنادار داشتند، امکان دیده شدن در جشنوارههای جهانی نیافتند. درحالیکه برخی همنسلان کیمیایی چون امیر نادری و عباس کیارستمی از مجرای حضورهای جشنوارهای (توسط مدیران سینمایی وقت و از مجرای واحد بینالملل فارابی) مورد توجه منتقدان خارجی قرار میگرفتند، فیلمهای کیمیایی چنین امکانی نداشتند. فیلمهایی که گویی صرفا متنهایی بودند برای منتقدان داخلی که براساس آنها تفسیر و تحلیل بنویسند و کیمیایی بعد از انقلاب را قضاوت کنند. وقتی «دندان مار» به بخش مسابقه جشنواره جهانی برلین راه یافت، امکانی برای دیده شدن فیلمی از کیمیایی توسط مخاطبان و منتقدان خارجی فراهم شد. بیشتر نقدهایی که منتقدان و روزنامهنگاران خارجی درباره دندان مار نوشتند لحن مثبت داشتند. در اغلب نقدها بیشتر مضمون اجتماعی فیلم مورد توجه قرار گرفته بود؛ دندان مار منتقد خارجی را با فیلمی از سینمای ایران مواجه کرد که شباهتی با اغلب محصولات سینمای نوین ایران نداشت. با حضور کیمیایی در جشنواره و انجام مصاحبه و شرکت در نشست خبری، کاریزمای خالق دندان مار، برخی منتقدان را تحتتأثیر قرار داد. طوری که مثلا آنا ماریا موری، منتقد روزنامه ایتالیایی رپوبلیکا، مطلبش درباره فیلم را با توصیف کیمیایی شروع میکند: «اندکی به فرامرز صدیقی، قهرمان فیلمش شباهت دارد: سیهچرده است، ریش و عینک دارد. همان حزن و همان خویشتنداری شیرین. و فیلمش تصویرگر فساد، زد و بند بر سر کودکان، اعمال خشونت بر زنان و امید آنها برای عصیان است.» منتقد دیگری در همین روزنامه در گزارشی درباره فیلمهای حاضر در برلین ۱۹۹۱، رئالیسم اجتماعی دندان مار را میستاید: «خدا را شکر که بین فیلمهای کنسروی و سرمشقهای با خط خوش نوشته شده، جشنواره برلین گاه پنجرههای خود را به روی دنیای واقعی میگشاید. اگرچه نمای این دنیا دردناک باشد، همچون فیلم دندان مار ساخته مسعود کیمیایی، مولف ۵۰ ساله که رهبر سینمای نوین ایران به شمار میآید... . دو چهره مشخصتر به دو زن تعلق دارند: زنی که علیه خشونت شوهرش سر به عصیان بر میدارد و دختری که همچون کالا خرید و فروش شده و سعی در گریز از وضعیت کنونیاش دارد. در حاشیه تهرانی در دوران پایان جنگ ویران و از هم گسیخته، جایی که کودکان بیسرپرست، باندهای بازار سیاه، بزنبهادرها و نان به نرخ روزخورها، فضای واکسی و نئورئالیسم ایتالیا را بازسازی میکنند.... برای ناظری که مبتلا به وفور سینمای خوش ساخت است، برخی سادهانگاریها قابل بخشش است مانند موسیقی تحمیلی یا انتقام بزرگ فیلم به سبک وسترن. ولی عمق شخصیت بازیگران (بهویژه قهرمان فیلم) شفافیت تصاویر و نیروی اعتراضی کنترل شده در آستانه انفجار، دندان مار را به یکی از معدود فیلمهای تأثیرگذار جشنواره بدل میکند.» (فیلم، شماره ۱۰۹، مرداد ۱۳۷۰). گروهبان فیلم بعدی کیمیایی هم موفق به چند حضور جهانی شد که مهمترینهایش شرکت در جشنوارههای ونیز و لندن بود. در واقع دندان مار و گروهبان منتقدان خارجی را با سینمایی آشنا کرد که ربطی به فیلمهای جشنوارهای ایرانی نداشت. در مورد گروهبان میشود به دیالوگهای کم (بیسابقه در سینمای کیمیایی)، خط داستانی کمرنگ و زبان بصریای نزدیک به سینمای اروپای شرقی اشاره کرد. مواردی که مورد توجه منتقدان خارجی هم قرار گرفت و البته مثل دندان مار، بیشتر زاویه دید اجتماعی کیمیایی بود که مورد تأکید منتقدان قرار میگرفت.
موج تازه توجه جهانی به سینمای کیمیایی، از سال گذشته و با حضور نسخه ترمیم شده گوزنها در چند جشنواره اروپایی آغاز شده است. در رویکردی هیجانانگیز، فیلم کلاسیک کیمیایی برای مخاطب خارجی به نمایش درآمد و باید منتظر بازتاب انتقادیاش بود. حالا هم با انتشار نقد دیوید تامسون بر یکی دیگر از فیلمهای کیمیایی که سالهای زیادی است کالت شده، شاهد کشف سینمای فیلمسازی از سوی جریان انتقادی جدی آن سوی آبها هستیم که سالها بهنظر میرسید ارزشهایش فقط برای ایرانیان قابل درک است. حالا اما این سینمای جذاب کیمیایی و آن شور و اشتیاق مشهود در سیاه و سفیدهای درخشانش است که تصویری دیده نشده از فیلم ایرانی (که نه مثل کیارستمی است و نه مانند فرهادی) در مقابل دیدگان منتقدان و دوستداران سینما در خارج از مرزها میگشاید. دیوید تامسون راست میگوید قیصر فیلمی است که میتواند اسکورسیزی و تارانتینو را شیفته خودش کند. همچنان که گوزنها میتواند تصویری باشکوه و دیده نشده از سینمای ایران برای مخاطب خارجی خلق کند. فرصتی مغتنم که میتواند شروع فصلی تازه در بازخوانی فیلمهای کلاسیک کیمیایی باشد.