چند تصویر از تلاش باربران در بازارهای منطقه12
ازنفس افتاده
ابوذر چهل امیرانی
برای این افراد فرقی نمیکند که زیر سقف کدام آسمان، روزهای خاکستری خود را شب کنند. فقط به این فکر میکنند که چرخ زندگیشان باید بچرخد و خیلیهایشان رنج غربت، شلوغی پایتخت، خیابانهای پر از دود و صدا و درآمد کم را به جان خریدهاند. منظورمان باربرها و چرخیهایی است که همچنان خواهان دارند. بازاریان تهران هنوز هم برای جابهجایی بار و کالا از ابزارهای سنتی مثل چرخدستی استفاده میکنند. علت این کار در روزگاری که امکانات و تجهیزات مناسب برای حمل کالا وجود دارد، محدودیتهای ترافیکی، بافت فرسوده و ازدحام جمعیت در منطقه 12 است. در تصاویری که از بازارهای مختلف منطقه 12 تهیه کردهایم، با تلاش و زحمت باربران آشنا میشوید.
گفته میشود حدود 10هزار باربر در بازارهای منطقه 12 کار میکنند. فقط تعداد کمی از آنها بیمه هستند و اگر مشکلی برایشان پیش بیاید، کسی از آنها حمایت نمیکند. بیمه این افراد بارها پیگیری و قرار شده از سوی سازمانهای بهزیستی و تأمین اجتماعی حمایت شوند. حتی در مجلس شورای اسلامی درباره این موضوع صحبت شد که حاصل آن تحت پوشش قرار گرفتن تعدادی از باربرها بود، ولی میان آنها اشخاصی وجود دارند که از این سهمیه بیبهرهاند.
میان باربرها از کودک 10ساله تا پیرمرد 80ساله به چشم میخورد. میزان باری که بر دوش میبرند یا با چرخدستیها حمل میکنند، متفاوت است. هر دفعه بین 100 تا 150 و حتی 300کیلو جنس را حمل میکنند و تعداد زیادی از آنها مشکل ساییدگی مهرههای ستون فقرات و کمردرد پیدا کردهاند.
باربرها نان بازوی خود را میخورند. کسانی که جوان و قبراقتر هستند، بار بیشتری حمل میکنند و پول بیشتری میگیرند. آنهایی هم که پا به سن گذاشتهاند و گرد پیری در چهره و موهای سپیدشان نمایان است، با پاهای لرزان و کمرهای خمیده، مشغول کارند و بنا به دلایل مختلف نمیخواهند و در واقع، نمیتوانند خود را بازنشسته کنند.
معضل بیکاری در روستاها، بهخصوص روستاهای کردستان، باعث شده تا تعداد زیادی از جوانان با پذیرش اشتغال در مشاغل کارگری و سطح پایین به تهران بیایند و برای امرار معاش تلاش کنند. نمونهاش فعالیت برخی از آنها بهعنوان باربر در بازارهای منطقه 12 است. آنها مشکلات زیادی دارند و میگویند: «جای مشخصی برای ایستادن نداریم و هرجا توقف میکنیم، به ما اعتراض میکنند. در سرما و گرما کار میکنیم و محل استراحتمان روی چرخهایمان است.»