حمیدرضا شاهآبادی از انتخاب کتاب مناسب برای نوجوانان میگوید
برای نوجوانان نسخه واحد نپیچیم
نیلوفر ذوالفقاری
نوشتن کتاب برای نوجوانان این زمانه که دسترسی نامحدودی به منابع اطلاعاتی مختلف و سرگرمیهای رنگارنگ دارند، نباید کار سادهای باشد. اما حمیدرضا شاهآبادی در این کار سخت موفق ظاهر شده است. گواه این ادعا، دیدن نام او روی جلد بسیاری از کتابهای محبوب حوزه نوجوانان و البته ثبت جوایزی مانند جایزه کتاب سال در سیوهفتمین دوره خود در بخش داستان تالیفی ادبیات کودک و نوجوان، بهنام این نویسنده است. در روزی که در تقویم بهنام نوجوانان ثبت شده، با نویسندهای که بیش از همه دغدغههایش، به نوشتن برای نوجوانان اهمیت داده، گفتوگو کردهایم.
ارائه فهرست کتابهای پیشنهادی در این سالها خیلی رایج شده است؛ فهرستهایی مانند «100کتابی که باید قبل از مرگ خواند» و امثال اینها. آیا شما با تهیه و توصیه این فهرستها موافقید؟
من موافق این ایده نیستم. بهنظرم برای انسانها بنابر نیازها و ضرورتهایی که فردبهفرد متفاوت است و زمینههای ذهنی و تجربههای قبلی، کتابِ مناسب تعریف خودش را پیدا میکند. به همین دلیل با تهیه یک فهرست مشخص و توصیهکردن آن به همه موافق نیستم. همه افراد در یک سطح از تجربه و نیاز نیستند. میتوان کتابهایی را بهشکل محدود توصیه کرد اما این کار صرفا برای معرفی آثار و آشنایی افراد با کتابهاست و درنهایت این خود خواننده است که باید تصمیم بگیرد کدام کتاب برایش مناسب است و کدام نه.
درباره انتخاب کتاب برای نوجوانان هم همین نظر را دارید؟
نوجوانان هم از این قاعده مستثنا نیستند. من حتی چندان با گروهبندیهای سنی مرسوم موافق نیستم؛ چون بهنظرم توانایی و تجربه نوجوانان در سطوح مختلف اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی یا در شهرهای مختلف میتواند با هم متفاوت باشد. به همین دلیل نمیتوان یک نسخه واحد برای همه نوجوانان پیچید. یکبار در یکی از نقاط محروم کشور، شاهد بودم که مربی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، کتابی را که برای بچههای دوره ابتدایی است، برای نوجوانان دوره راهنمایی روخوانی میکند. وقتی تعجبم را مطرح کردم، آن مربی درباره سطح توانایی این گروه از نوجوانان توضیح داد و گفت آنها هنوز به روانخوانی مسلط نیستند. بنابراین میتوان گفت انتخاب کتاب برای هر نوجوان، باید حتما براساس تجربهها، تواناییها و البته علایق او انجام شود نه براساس یک فهرست و نسخه از پیش تعیینشده.
والدین معمولا برای انتخاب کتاب برای نوجوانان دغدغه دارند. پدر و مادرها چطور باید نوجوان را در این راه راهنمایی و همراهی کنند؟
اگر پدر و مادر خودشان اهل کتاب باشند، قطعا میتوانند در انتخاب کتاب مناسب به نوجوان خود کمک کنند. آنها بیشتر از هر کسی سطح نیاز و درک فرزند خود را میشناسند. اما درصورت نیاز میتوانند با کارشناسان این حوزه یا ناشران معتبر در این رابطه مشورت کنند. بررسی فهرست آثاری که جوایز معتبر گرفتهاند هم میتواند در انتخاب کتاب مناسب برای نوجوانان مفید باشد.
تجربه شخصی خودتان در نوجوانی و جوانی برای انتخاب کتاب مناسب چه بود؟
برای نسل ما اینطور بود که اینکه چه باید بخوانیم و چطور باید یاد بگیریم، صرفا با آزمون و خطا بهدست میآمد و کسی به ما یاد نمیداد. خودم میفهمیدم که فلان کتاب را باید بخوانم و فلان کتاب را نه. از دورهای به بعد با خودم قرار گذاشتم کتابی را که از خواندن آن لذت نمیبرم کنار بگذارم و فقط به این دلیل که فضای موجود آن را خواندنی میداند، سراغش نروم. فکر میکنم این اتفاق بزرگی بود که در ذهنیتم افتاد و به من اجازه داد که خودم باشم و سلایق و علایق خودم. برای نویسندهبودن نخستین چیزی که لازم است، خودبودن است. همه ما در زندگی تجربههایی بهدست میآوریم که هرکدام مثل شیاری بر انگشت سبابه ما مینشیند و مجموع این شیارها، اثر انگشت ما را شکل میدهد. هیچ 2نفری در دنیا نیستند که اثر انگشتشان به همدیگر شبیه باشد. مهم این است که اثر انگشت خودمان را بسازیم. نخستین قدم برای نویسندهشدن، پیداکردن این ویژگی و باورکردن آن، بدون خجالت است.
چرا تصمیم گرفتید برای نوجوانان بنویسید؟
عوامل متعددی در رسیدن به این انتخاب دست بهدست هم دادهاند. من معلم بودم، بعد به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان رفتم. همین کافی بود تا روی کار برای نوجوان متمرکز شوم. ضمن اینکه بهنظرم نوجوانی و حسوحال آن، تا آخر عمر در وجود انسان باقی میماند. انگار تصویری از خودمان در آیینه میبینیم که تا همیشه خودمان را با همان تصویر به یاد داریم. فلسفیترین دورههای زندگی، نوجوانی و بعد از 40سالگی است که انسان به جایگاه خود در جهان فکر میکند؛ دوره سؤال و تصمیمگیری. بنابراین نوجوانی خیلی مهمتر از آن است که بتوان آن را نادیده گرفت. برای کسی مثل من که برای بزرگسالان هم مینویسد، نوشتن برای نوجوانان شبیه به جذب مخاطبان سالهای آینده هم است.
تفاوت نوجوانان نسل جدید با دوره نوجوانی شما در مواجهه با ادبیات چیست؟
تفاوتی اساسی بین نسل ما و نسل جدید هست. نسل ما رنج را میپذیرفت و گاهی دنبال آن بود. سلینجر جملهای دارد که میگوید تفاوت مرد بالغ و نابالغ در این است که مرد نابالغ میخواهد شرافتمندانه بمیرد و مرد بالغ دوست دارد متواضعانه زندگی کند. بزرگترین آرمان ما این بود که شرافتمندانه بمیریم. نوجوانان امروز دوست دارند سربلندانه از زندگی لذت ببرند. شادی، نشاط و سرگرمی برایشان خیلی مهم است و نمیتوانند مثل ما به چیزهایی فکر کنند که شوقبرانگیز نیست. آنها زندگی خود را دارند، تلاش میکنند و باید بسیار به آنها احترام گذاشت. هنوز نمیتوانیم تشخیص دهیم دنیایی که این نوجوانان خواهند ساخت، چه دنیایی است؟ اما فکر میکنم دنیایی که ما ساختیم چندان خوب از آب درنیامد؛ پس نمیتوانیم به آنها اصرار کنیم راه ما را بروند. باید صبر کنیم و ببینیم چه میکنند.
وقتی مژی گم شد
کانون پرورش فکر کودکان و نوجوانان
100صفحه
ایـن کـتـاب، داسـتـان دو دخترخاله است. مژده 16سال و مژگان 17سال دارد. آن دو به همراه خانوادههایشان به سفر میروند. پدر که فراموش کرده داروی خود را بیاورد، مژگان را مقصر میداند و او را سرزنش میکند. فردای آن روز مژگان ناپدید میشود. خانواده همهجا را جستوجو میکند و معلوم میشود که او تماممدت در کمد پنهان شده است. خانواده هنوز طعم خوشحالی پیداشدن مژگان را نچشیده که اینبار با گمشدن مژده روبهرو میشوند. هربخش داستان «وقتی مژی گم شد» را یکی از افراد خانواده که در ماجرا درگیر است نقل میکند و تلاش میکند دلیل وقوع این حادثه را ریشهیابی کند.
هیچکس جرأتش را ندارد
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
140صفحه
این کتاب، داستان نوجوانانی است که برای کمک به دوستی که پدربزرگش بیمار است بهدنبال او میروند و اتفاقاتی ترسناک رخ میدهد و درنهایت، داستان به آغاز جنگ تحمیلی و دفاعمقدس ملت ایران گره میخورد. این اثر، دارای داستانی پرماجراست و فضای آن، تفاوتهای زیادی با سایر رمانهای نوجوان دارد؛ داستانی غیرقابل پیشبینی که به جنگ ختم میشود. همچنین ویژگی اصلی موضوع این رمان، پرداختی جدید از زاویهای تازه به مضمون جنگ است که با ظرافت تمام در توصیفها و صحنهپردازیها، داستان را به سمت جنگ سوق میدهد و خواننده را در عین غافلگیری با خود همراه میکند.
اعترافات غلامان
به نشر
140صفحه
این کتاب، داستان دوران ولایتعهدی امامرضا(ع) و اعترافات 30غلام سیاه مأمون در مرو است. غلامان آنچه را در سالهای ولایتعهدی امامرضا(ع) بر آنها گذشته، بازگو میکنند و خواستار قضاوت خوانندگان مبنی بر اینکه آیا برای غلامان هم روز جزایی هست یا نه؟ هستند. کتاب از نظر داستانی نثری گیرا و جذاب دارد و از نظر مضمون و محتوا نیز بسیار قوی و مبتنی بر حقایق تاریخی مسلم است و در آن به بسیاری از شبهات مربوط به چرایی و چگونگی پذیرش ولایتعهدی از سوی امامرضا(ع) و نیات مأمون از این کار بهشکلی هنرمندانه پاسخ داده است.