بر و برگ/ زخم کاری سفر
شهنام صفاجو
برونو سزار کاتالانو، مجسمهساز 61ساله مراکشی، از هنرمندان مدرنی است که با مجموعه مجسمههای برنزی خود با عنوان مسافران(VoyageursLes) به شهرت جهانی دست یافته است. اساس کار خلاقه او مبتنی بر جملهای از آلبر کامو، نویسنده مشهور فرانسوی است که میگوید: «هرگز پیش از این، هم جدایی از خودم و هم حضورم در دنیا را احساس نکرده بودم.»
موضوع جهانی سفر همیشه الهامبخش برونوکاتالانو بوده است. او که خود در کودکی، بار سفر از «خوریبگا» شهر کوچکی نزدیک کازابلانکا به سمت مارسی فرانسه را میبندد با حس سخت مهاجرت و تبعات آن مواجه بوده که محرکههای اصلیاش دوری و جدایی هستند.
مانیفست آثار این هنرمند،3 فصل مشترک دارد: یک مرد، یک چمدان، یک راه... . او مصمم است و بهسوی ناشناختهها میرود؛ سفری داوطلبانه بهسوی افقی که در بینهایت به آغوش میکشیم و یا سفری اجباری در مسیر آزادی که محدود به تبعید و رنج است.
مسافر برونو زلال و سیال است و تاریکسوی او نیل به نور و تعالی دارد تا از درون به انتهای راه برسد؛ بسان سفری به انتهای روز.این مرد مسافر به حال خود رها شده است؛ مردی که به بینهایت زمان و مکان رانده شده است. خانه او چیزی بیش از یک چمدان نیست و وجودش بهتدریج از چیزهایی که معتقد بود ضروری است، فاصله میگیرد تا به رستگاری برسد.
در این نمایشگاه خیابانی که خود آوردگاه هنری هستند، همه مردان ژندهپوش برونو علیه ناملایمات بشری راهپیمایی میکنند. آنها چمدانهایی در دست دارند که بهنظر میرسد جهان را در خود جای دادهاند. به این معنا او میکوشد انسان امروزی را متقاعد کند که شادی را در جای دیگری بیابد که تاکنون نتوانسته به آن برسد. کاتالانو میگوید:«در کارم همیشه بهدنبال حرکت و بیان احساسات هستم. من که خودم از مراکش آمدهام و این چمدانهای پُر از خاطرات را حمل کردهام که ریشههای من در حرکت هستند.»
در هنر مثل علومتجربی، گاهی اوقات کشف یا نوآوری، ظاهر تصادفی بهخود میگیرد؛ هرچند که در پشت آن فرایند طولانی و صبورانه بلوغ وجود دارد. این همان واقعیتی است که برونو کاتالانو با آن مواجه میشود، وقتی متوجه شکاف در یکی از مجسمههایش میشود. او زخمخورده میچرخد و اثر زخمی را روی قدرت ذهن و هنر دستانش برمیگرداند. حفره ایجاد شده روی مجسمه را بزرگتر کرده و نیمتنه را تقریباً بهطور کامل تخلیه میکند تا در نهایت فیگور کار با یک بازوی متصل که چمدان را نگهداشته و روی پای تکیهگاه خود ایستاده، شکل بگیرد. این شخصیت ضعیف تازه خلق شده در کنار دیگر آثار متعارف او در مارسی قرار میگیرد و با کمال تعجب دیده میشود. در نهایت برونو شروع به قلع و قمع دیگر مسافران برنزی خود میکند تا با هدفی بزرگتر به موفقیت بینظیری برسد.در نگاه خلاقانه برونو سزار کاتالانو، هیچ شخصیتی ایستا نیست و حرکت را از قلب به عمق میتوان دید و این معنای امید، عشق و آرزو دارد. آیا این کیمیاگری هنر نیست؟