قدرت شاعرانگی «شعر دیگر» را ماندگار کرد
هوشنگ چالنگی از هوشنگ آزادیور و جریان شعر دیگر میگوید
مرتضی کاردر/ خبرنگار
هوشنگ آزادیور در حوزههای گوناگون ادبی و هنری از خود آثار ماندگاری به جا گذاشت. از ترجمه نمایشنامه و ترجمه آثاری در تاریخ تئاتر و تاریخ سینما تا مستندسازی برای تلویزیون. اما هوشنگ آزادیور را بسیاری بهعنوان شاعر میشناسند. او یکی از شاعران جریانی بود که در دهههای 40 و 50 جریان «شعر دیگر» نام گرفتند. بازخوانی شعر شاعران دیگر در سالهای اخیر سبب شد که وجهه شاعری هوشنگ آزادیور پررنگتر شود. مجموعه تجربههای شعری او از گذشته تا امروز در سال 1394در کتاب «هر قلبی که میتپد عاشق نیست، شاید فقط پمپ خون باشد» منتشر شد. هوشنگ آزادیور عصر یکشنبه در 76 سالگی درگذشت. با هوشنگ چالنگی که خود یکی دیگر از اصحاب جریان شعر دیگر و دوست قدیمی آزادیور است درباره شعر دیگر و جایگاه شعری هوشنگ آزادیور گفتوگو کردهایم.
نزدیک به نیم قرن از ظهور شعر دیگر بهعنوان جریانی متفاوت در شعر مدرن فارسی میگذرد. در سالهای اخیر تجربههای شاعران دیگر بازخوانی شده و مورد توجه و اقبال شاعران و پژوهشگران قرار گرفته است. فکر میکنید دلیل اقبال دوباره به شعر شاعران دیگر چیست؟
نظیر این ماجرا در جاهای دیگر دنیا نیز اتفاق افتاده است. طبیعی است که نسل تازه شاعران به بازخوانی تجربههای شاعران پیش از خود بپردازد. احتمالا شاعران جوان در بازخوانی تجربههای گذشته شاعران موج نو و شاعران جریان شعر دیگر متوجه شدند که شعر این شاعران از جهت ویژگیهای زیباییشناختی و رفتار مدرنی که در شعر دارند متفاوت از دیگر شاعران است.
هنوز هم وقتی به شعر شاعرانی مثل محمود شجاعی، حمید عرفان، هوشنگ آزادیور، بهرام اردبیلی و دیگران نگاه میکنیم، میبینیم که شعرهایشان چقدر زیبا و قدرتمند هستند. قدرت شاعرانگی شاعران دیگر بود که سبب شد آنها در شعر مدرن فارسی بمانند و پس از سالها مورد توجه قرار بگیرند.
اما چه شد که در همان دوره مورد توجه قرار نگرفتند؟
درباره همه تجربههای تازه شعری همین نکته صادق است. علاوه بر این جنس مخاطبان شعر در هر دوره فرق میکند. عدهای درک عمیقتری از شعر دارند و عدهای دیگر به سادگی از کنار تجربههای شعری میگذرند. شعر نیما هم در دوره خودش مورد توجه عدهای قرار گرفت و عدهای دیگر بیتوجه از کنار شعر نیما گذشتند.
البته اینطور نبود که شعر دیگر در آن دوره مورد توجه قرار نگیرد. در همان دوره هم عدهای توجه کردند. کسانی مثل سیروس طاهباز و رضا براهنی به شعر شاعران دیگر توجه کردند. طاهباز در یکی از نوشتههایش از میان شاعران موج نو و شعر دیگر شعر احمدرضا احمدی، بیژن الهی، مجید نفیسی و من را جدیتر از دیگران میداند.
اصلا چه شد که شعر دیگر شکل گرفت؟
چند سالی از تجربههای نیما گذشته بود. باید شعر دیگری عرضه میشد که از تجربههای گذشته فراتر باشد. شاعران دیگر تلاش کردند تا شعر متفاوتی عرضه کنند. مثلا من شعر احمدرضا احمدی را میخواندم و او را شاعری متفاوت میدانستم. کمی طول کشید تا شاعران شعر دیگر را هم پیدا و شعرهایشان را در قالب مجموعه «شعر دیگر» عرضه کنند. طبیعتا تحولات اجتماعی ایران نیز در شکلگیری این شعر تازه تأثیر داشته است. شعر دیگر براساس نیاز جامعه ادبی شکل گرفت. ذات تنوعطلب مخاطبان شعر نیز اقتضای شکلگیری چنین شعری را داشت.
جایگاه هوشنگ آزادیور در میان اصحاب شعر دیگر کجاست؟
کارنامه هوشنگ آزادیور بسیار متنوع است. اگر به ترجمههایی که او در حوزه تئاتر و سینما انجام داده است بنگرید، میبینید که پیش از او چنین ترجمهها و پژوهشهایی انجام نشده است. حتما ترجمههای ادبی او را هم دیدهاید، مثل ترجمه او از رومئو و ژولیت.
اما اگر شعرهای او را در کنار شاعران دیگر مثل محمود شجاعی، فیروز ناجی، بیژن الهی و... بررسی کنیم شاید شعر او در جایگاهی بالاتر از دیگران قرار بگیرد.
سابقه آشنایی شما با اصحاب شعر دیگر و آزادی ور به چه سالهایی برمیگردد؟
من 22سالم بود که با هوشنگ آشنا شدم. هوشنگ دو سال از من کوچکتر بود. من متولد1319هستم و هوشنگ آزادیور متولد 1321بود. در میان بچههای شاعر تهران هوشنگ از همه مهربانتر بود، نه اینکه بخواهم حالا چون هوشنگ درگذشته از او ستایش کنم اما در همه این سالها جز خوبی و مهر و محبت از هوشنگ ندیده بودم.